جمعه، تیر ۱۹، ۱۳۹۴

ببخشید، پرندگان عزیز!



امشب برای اولین بار شب سال نو میلادی رو تنها در خانه موندم. حوصله نداشتم هیچ کاری کنم. البته امکاناتی هم که برای گذراندن این شب داشتم، دیگه امسال زیادی تکراری به نظرم میومد، وگرنه به امکانات بهتر نه نمی گفتم!

نشسته بودم پای اینترنت و داشتم یه مقاله میخوندم، که یهو "ترقه بازی" شروع شد. البته از چند ساعت قبل به طور پراکنده شروع شده بود، ولی دیگه چند دقیقه مانده به دوازده به اوج رسید. و البته صدای بعضی از این "ترقه" ها دست کمی از صدای بمب نداره و نمیدونم اصلا جزو "ترقه" محسوب میشن یا نه!

خلاصه مشغول خواندن بودم که از گوشه ی چشم نگاهم به آتش بازی افتاد. یه چند ثانیه برای این که روی خودم رو کم کنم، سعی کردم همچنان مشغول خواندن بمانم، ولی نشد. آپارتمانم در طبقه بالای یک ساختمان بلنده و پنجره های بسیار بزرگی داره. اول از پشت همون کامپیوتر در حالت نشسته چند ثانیه به آتش بازی نگاه کردم. بعد دیدم نه، خیلی قشنگه، باید برم بایستم کنار پنجره و درست حسابی نگاه کنم. اصلا فکر نمیکردم این شب اینقدر زیبا بشه. و اصلا نمی دونستم که از خانه م در شب سال نو میشه با چنین منظره ای روبرو شد. از این بالا تا چند کیلومتر آونورتر، محله های دیگه رو هم میشه دید. در شعاع چندکیلومتری خانه م همه آسمان پُر از رنگ شده بود و همینطور ستاره بود که از زمین به آسمان شلیک میشد.

در حین لذت متاسفانه باید به انتقادات مخالفین این آتش بازی ها هم فکر میکردم! (والله به قرعان، نمیذارن آدم حتی چند ثانیه راحت حال کنه!) که مثلا چقدر پول خرج میشه واسه این "کثافتکاری ها". و همین امروز هم دیدم که در یک صفحه آلمانی خواهش کرده بودند که به فکر حیوانات هم باشیم، که از این سر و صداها اذیت میشن. از پرندگان آزاد گرفته تا حیوانات خانگی. ولی خب با وجود اینکه دلم برای گرسنگان دنیا داشت می سوخت و در کنارش هم تو این فکر رفته بودم که این پرنده ها شبهای معمولی کجا میخوابن، و الان که همه دارن "ترقه" در میکنن، از کجا میخوان یه جای آروم گیر بیارن، وحشتناک داشتم از صحنه های آتش بازی لذت می بردم! و برای همین حس جنایتکار بودن هم بهم دست داده بود، که البته تونستم با موفقیت خنثی اش کنم!

خلاصه با پوزش از مخالفین این نوع برنامه ها باید اعتراف کنم که شب خیلی خوب و زیبایی بود.


شب سال نو میلادی 2013
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر