سه‌شنبه، تیر ۱۶، ۱۳۹۴

نقش استالین در رادیکالیزه کردن اسلام



در زمان ریاست جمهوری خاتمی یکی از اهداف اصلی اصلاح طلبان، ارائه تصویری جدید از اسلام به عنوان دین رحمت و عطوفت، و کمرنگ کردن نقش امام راحل و خط امام و سایر حزب اللهی ها در جنایات نظام بود. برای رسیدن به این هدف آنان از مزخرف گویی هم هیچ ابایی نداشتند. برای نمونه "دکتر" حمیدرضا جلایی پور، عضو وقت دفتر سیاسی جبهه مشارکت ایران اسلامی در سال 2002 در جلسه ای با حضور خبرنگاران، جنایات اسلام افراطی و نظام جمهوری اسلامی را به گردن جنبش چپ و استالینیسم انداخت و باند سعید امامی را جزو استالینیست ها به شمار آورد. این نظریه احمقانه با استقبال هم مواجه شد و در بسیاری از سایتها، حتی در سایتهای اپوزیسیون، انتشار یافت. بخشی از سخنان ایشان را که در آن زمان استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز بود، در اینجا می خوانید:

"از 70 سال پیش (پس از انقلاب روسیه) ایده ای با نام ایده ی "استالینیسم" از روسیه به قفقاز و سپس به ایران آمده است. در زمین "استالینیسم" درختهای زیادی روییده که یکی از آنها گروههای منافقین، گروههای پیکاری و گروههای فرقان بوده است؛ گروههایی که مشی "استالینیستی" داشته و آماده بودند که برای دستیابی به اهدافشان، جان رقیب را بستانند.
پس از انقلاب، منافقین و پیکاری ها از صحنه حذف شدند ولی بخش دیگر همچنان به حیات خود ادامه داد و ریشه های استالینیستی را با نفوذ در برخی دستگاههای حکومتی حفظ کردند. یک مورد مشخص این امر، باند سعید امامی بود که از نظر مشی و روش هیچ تفاوتی با منافقین نداشتند و هر دو با بیانهای مختلف از استالینیسم تغذیه میشدند".

البته نظریه دکتر جلایی پور محصول تحقیقات ارزشمند ایشان نبود، بلکه تکرار مزخرفاتی بود که شهید بهشتی در سال 1359 از خود بروز داده بود. شهید بهشتی در یک سخنرانی با تاکید بر ذات آزادیخواه و عدالتجوی اسلام و امام راحل هشدار داده بود که نباید گذاشت فاشیستها و استالینیست ها سکان انقلاب را به دست گیرند و نظام را به سمت خشونت و دیکتاتوری سوق دهند. از نظر ایشان استالینیستها فاشیست اند و فاشیستها از دید ایشان این جریانات را در بر می گرفتند: "غیر از این ما چند نوع فاشیسم با بو و رنگ و آهنگ بیگانه داریم که آنها هم دست‌بردار نیستند و روزبروز حملاتشان را شدیدتر می‌کنند؛ الحادی ماتریالیستی، لیبرالیستی، غربی، سوسیالیست– مارکسیستی، بلوک شرق، فاشیست التقاطی، اینها همه با تمام نیرو حمله‌ورند. ما در برابر این انواع فاشیست چه کنیم؟ شل باید بدهیم؟ آزادمنشی‌مان را از دست ندهیم؟ به روی بزرگوار خودمان نیاوریم؟ می‌شود همچنین چیزی؟"


پس از خواندن اظهارات آقای جلایی پور، در دسامبر 2002 مطلبی طنزآمیز در وبلاگ پرواز3000 نوشتم که آن را در اینجا منتشر می کنم:

"به نام خدا و با سلام به برادران و خواهران گرامی. امروز میخوام برای شما درباره استالینیست حرف بزنم. برادر دکتر جلایی پور، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در تحقیقات اخیرشون پیرامون "معضل استالینیسم در ایران" به نتایج مهمی رسیده اند که گزارشش را دیروز به اطلاعتون رساندم. از آنجا که دکتر جلایی پور به عنوان عضو دفتر سیاسی جبهه مشاکرت ایران اسلامی فعال هستند و سرشون حسابی شلوغه، در نتیجه وقت نداشتند تحقیقاتشون رو درباره استالینیسم به پایان برسانند و این امر رو به من واگذار کردند.

بنده در تحقیقات مفصلی که انجام دادم، تونستم رد پای استالینیست رو تا 1400 سال قبل بگیرم. ریشه استالینیست به یک آهنگر یهودی به اسم "ابرام اشتالین" برمیگرده که حدود 1400 سال پیش در آلمان زندگی می کرد. "اشتال" به زبان آلمانی یعنی آهن، و "اشتالین" هم که همون جمع آهنه، به معنی آهنها.

ابرام اشتالین به دلیل مشکلات اقتصادی در سن چهل سالگی از آلمان به روسیه مهاجرت کرد و در آنجا به خاطر یکسری مزیت ها تغییر مذهب داد و مسیحی شد. اسمش رو هم به ژوزف استالین تغییر داد. بعد از چند سال به خاطر مالیات هایی که کلیسا از آهنگران می گرفت، استالین با کلیسا درگیر شد و در رقابت با کلیسا مکتبی درست کرد به اسم کمونیست و یکسری منافق و سلطنت طلب رو دور خودش جمع کرد. کمونیست از نظر لغوی یعنی خدا نیست. "کمو" به زبان لاتین یعنی خدا، و نیست هم که یعنی نیست.

کلیسا وقتی دید این اوباش شروع به کفرگویی کرده اند، برای جلوگیری از ناآرامی، استالین رو به عربستان تبعید کرد. این واقعه درست مصادف با زمانی بود که پیغمبر اسلام و یارانش، علی و بقیه، مشغول ارشاد مردم بودند و آنها را به دین اسلام دعوت میکردند. استالین هم از روی منفعت طلبی بار دیگر تغییر دین داد و به یاران حضرت محمد پیوست. ولی به خاطر اینکه ذاتا یهودی بود، تا جایی که تونست از پشت به دین اسلام خنجر زد و تمام سعی اش رو به کار گرفت تا اسلام رو بدنام کنه.

استالین دور از چشم پیغمبر و یارانش یکسری مرید دور خودش جمع کرد و یک باند تشکیل داد به اسم استالینیست. اعضای این باند به قصد تضعیف اسلام، اقدامات خرابکارانه انجام میدادند. مثلا مخالفین اسلام و کافرها رو به شکل وحشیانه می کشتند، یعنی با شمشیر گردن میزدند، بعد شایعه میکردند که حضرت علی یا دیگر یاران پیغمبر اینکارها را به دستور پیغمبر انجام داده اند. دین اسلام تا قبل از نفوذ استالینیستها معروف بود به دینی که اهل مدارا و تساهل و تسامح با دگراندیشان است. ولی استالینیستها با اقدامات خرابکاران خود چهره ای دروغین و خشن از اسلام به نمایش گذاشتند.

بعد از مرگ پیغمبر نفوذ استالینیستها در اسلام خیلی شدید شد، تا جایی که حتی موفق شدند قوانین اسلامی رو دستکاری کنند. برای نمونه قوانین مجازات اسلامی مانند قصاص یا سنگسار، کار استالینیستهاست و هیچ ربطی به اسلام نداره. اصلا روح لطیف اسلام با چنین قوانین خشنی جور درنمیاد.

خب، مثل اینک وقت امروز ما هم تموم شد. در جلسه بعدی به نقش استالینیستها در دوران صفویه خواهم پرداخت. تا آن زمان شما را به خدای بزرگ می سپارم.

پروفسور سیده آزاده سپهری، استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران"

         

در ارتباط با این مطلب، کاریکاتوری از نیک آهنگ کوثر را که به تازگی در سایت روزآنلاین منتشر شده، به عنوان یک نمونه ی دیگر اینجا میگذارم. آقای کوثر برای این کاریکاتور عنوان "معظم و روح استالین" را انتخاب کرده است.

 

اکتبر 2012
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر