شنبه، تیر ۱۳، ۱۳۹۴

ما مجبور نیستیم مسلمانان افراطی را تحمل کنیم



در بحثی با یک نفر گفتم «من حالم از هر چی روسری و حجاب و ریش و پشمه بهم می خوره. یه دوره ای این روسری به سرها و ریش و پشمی ها را می دیدم، می خواستم بالا بیارم!» گفت تو اصلا دمکرات نیستی. اینها هم عقیده خودشان را دارند و ما باید بهش احترام بذاریم.

آیا واقعا چنین است؟ آیا دمکرات بودن به این معنی ست که ما به هر عقیده ای احترام بگذاریم؟ پس چرا ما در همین کشورهای اروپایی حاضر به تحمل فاشیست ها نیستیم؟ چرا به آنها این اجازه را نمی دهیم که با سمبل های فاشیستی چون صلیب شکسته در ملا عام ظاهر شوند؟ آیا کسی که زن را انسانی ناقص می داند (نصف مرد) و هیچ حقی برای او قائل نیست، فاشیست نیست؟ کسی که قتل دگراندیشان را تبلیغ می کند (مثلا در مورد کفار یا کسانی که از اسلام روی برگردانیده اند یا کسانی که مخالف اسلامند یا آن را مسخره می کنند)، فاشیست نیست؟ آیا قصاص و سنگسار و جهاد چندان فرقی با سوزاندن انسان ها در کوره های آدم سوزی دارد؟

حجاب یک نوع پوشش نیست که ما بگوییم به دلیل آزادی پوشش، هر زنی مختار است حجاب اسلامی داشته باشد. ریش مدل اسلامی ربطی به نوع آرایش صورت ندارد، که بگوییم همانگونه که عده ای از مردان ابرو بر می دارند، عده ای هم ریش می گذارند. اینها سمبل های اسلام افراطی هستند و پایبندی این افراد را به این ایدئولوژی نشان می دهند. این افراد با به کار گرفتن این سمبل ها در واقع برای اسلام افراطی تبلیغ می کنند.

مسئله این است که حجاب و ریش و پشم برای ما تبدیل به یک پدیده ی عادی شده و قباحت آن از بین رفته. حجاب را به عنوان نوعی پوشش به ما قالب کرده اند. در دفاع از حجاب ما را به آزادی پوشش ارجاع می دهند، در صورتی که خودشان هیچ ارزشی برای آزادی پوشش قائل نیستند و به هیچ وجه حاضر نیستند دختران و همسران و خواهران و مادران شان اختیار داشته باشند حجاب شان را کنار بگذارند. در کشورهای خودشان حجاب اجباری ست و آنجا هم که نیست، قصد دارند اجباریش بکنند. حجاب برای اینها وسیله ای ست که از طریق آن زنان را سرکوب کرده و حقوق انسانی شان را لگدمال میکنند. برای همین هم من از حجاب انزجار دارم و با دیدن زنانی که در غرب هم حجاب دارند، حالت تهوع می گیرم.

اوت 2011


چند نکته در تکمیل یادداشت بالا:

1) ما آنقدر به روسری عادت کرده ایم که دیگر پیام اصلی آن را که دربند کشیدن زنان و بی حقوقی آنان و تجاوز به حقوق ابتدایی شان است، نمی گیریم. این یک چیز کاملا طبیعی ست. تکرار دائمی یک قضیه، آنقدر آن را عادی میکند که دیگر اصلا به چشم نمی آید. اینکه به فرض مادر یا خواهر من حجاب دارند، ولی زنان روشنفکری هم هستند، چیزی از بار منفی و ارتجاعی حجاب کم نمیکند.

2) اینکه بگوییم حجاب سمبلی فاشیستی ست، فرق دارد با اینکه بگوییم هر کس حجاب دارد، فاشیست است.

3) موقعیت مسیحیت و یهودیت در دنیای کنونی از زمین تا آسمان با موقعیت اسلام فرق دارد. در کشورهای پیشرفته در طول زمان به مسیحیت و یهودیت افسار زده اند و آن را به حاشیه رانده اند. مسیحیت و یهودیت خود را با دنیای مدرن و حقوق بشر تا حد زیادی تطبیق داده اند و موقعیتشان اصلا قابل مقایسه با موقعیت اسلام در دنیای امروزی نیست.

مارچ 2013

.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر