پنج شنبه، 22 فوریه 2018
جیمز موریه، مورخ انگلیسی، نوشته بود: "ايرانيان لبريزند از خودپسندی و شايد بتوان گفت كه در تمام دنيا مردمی پيدا نشود كه باين درجه بشخص خودشان اهميت بدهند و برای خودشان اهميت قايل باشند" (به نقل از کتاب "خلقیات ما ايرانيان"، نوشته ی محمدعلی جمالزاده، چاپ اول 1345). فکر کنم اکثر ایرانیان خودشان به این نکته آگاه باشند، هر چند که مایل نباشند با صراحت به این موضوع اقرار کنند. همه ی ما شاهد بوده ایم که حتی پیرزنان بیسواد ایرانی خود را حداقل در آشپزی و بچه داری و نظافت نه تنها از همه برتر می دانند، بلکه فکر میکنند هیچ شخص دیگری این کارها را بلد نیست و آنها باید بطور دائمی نقش معلم را برای دیگران بازی کنند. وقتی مادربزرگان ایرانی تا این درجه خودپسند و خودبین اند، تکلیف پدربزرگان که هم از نظر دانش و آگاهی، و هم از نظر موقعیت اجتماعی بر آنان برتری دارند، روشن است. و عجیب نیست که فرزندان مونث و مذکر این افراد که از دانش و آگاهی و توانایی های بیشتر برخوردارند، از پدر و مادر خود هم خودپسندتر و خودبین تر باشند.
از آنجا که یکی از پایه های علم و دانش و آگاهی، نگاهی انتقادی به خود است، می توان گفت که جامعه ای چون جامعه ی ایران ابله-پرور است (بعضی ها از اصطلاح مودبانه تر "نخبه-کُش" استفاده می کنند). در چنین جامعه ای ست که احمقانی چون خمینی و سایر آخوندها و دست اندرکاران جمهوری اسلامی امکان رشد پیدا می کنند، و حتی ابلهی چون احمدی نژاد به اوباما، رییس جمهور وقت آمریکا، نامه می نویسد و ادعا می کند که می تواند یک-تنه همه ی مشکلات دنیا را حل کند.
.