عبدالکریم سروش به تازگی سخنرانی ای داشته که گزارشی از آن توسط آقای محمود فرجامی در چند سایت اینترنتی منتشر شده است. متاسفانه تاریخ دقیق سخنرانی در گزارش آقای فرجامی نیامده و گویا فایل صوتی یا ویدئویی سخنرانی سروش نیز برای عموم قابل دسترس نیست.
عبدالکریم سروش در نخستین سالهای انقلاب از اعضای اصلی "ستاد انقلاب فرهنگی" بود و از طراحان اصلی حمله به دانشگاهها و اخراج و دستگیری و کشتار دانشجویان و استادان و کارکنان دانشگاهها. در سایت "انقلاب فرهنگی" اسنادی در رابطه با جنایاتی که در آن زمان در دانشگاههای ایران صورت گرفته، آمده است:
https://engelabfarhangi.wordpress.com
همچنین به تازگی فیلمی مستند در اینباره ساخته شده که در یوتیوب قابل دیدن است:
"انقلاب فرهنگی، جنایتی فراموش نشدنی" (تاریخ اولین نمایش: 18 آوریل 2021)
https://www.youtube.com/watch?v=_y5RlgbDp2c
کسانی که ادعا میکنند عبدالکریم سروش از گذشته ی خود و از نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته، بد نیست بدانند که سروش پس از مرگ قاسم سلیمانی در چندین مقاله و سخنرانی بطور مفصل از قاسم سلیمانی ستایش به عمل آورده و همچنین «با بارگذاری دو بیت از اشعار حافظ و نهادن اسم قاسم به جای حافظ» عشق ناب محمدی خود را به سردار سپاه جمهوری اسلامی بیان کرده است:
«من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق/ چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست/ "قاسم" از دولت عشق تو سلیمانی شد/ یعنی از وصل تواش نیست بجز باد به دست».
(منبع: مقاله "نواندیشی دینی و چرخشی تعارضآمیز در باب قاسم سلیمانی" از آمیار احمدی)، لینک:
https://news.gooya.com/2020/01/post-34360.php
همچنین در سال 2019 (یعنی همین دو سال پیش) در سخنرانی خود به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی در کالیفرنیا درباره خمینی گفته است: «اگر فرض کنیم هیچ اختیاری نداشته باشیم جز اینکه یا شاه را انتخاب کنیم یا آقای خمینی را، بنده صد در صد آقای خمینی را انتخاب می کنم… گفت چرا؟ گفتم، ها این چرایش را برای شما میگم… خمینی با سوادترین رهبر این کشور بوده است تاکنون… هیچ کس به لحاظ علمی به پای او نمی رسید. چرا؟ برای اینکه خمینی اولا فقیه درجه اولی بود، عرفان هم خوانده بود، فلسفه هم خوانده بود… در تاریخ ما آقای خمینی واقعا یک نمونه بی نظیر بوده است در مقام حکومتداری».
(منبع: مقاله "برای عبدالکریم سروش" از پرویز دستمالچی در سایت شهروند)، لینک:
https://shahrvand.com/archives/105617
و اما متن کامل گزارش محمود فرجامی از سخنرانی اخیر عبدالكريم سروش:
«سقوط يك غول ديگر از پهنه "روشنفكرى دينى"
شنبهای که گذشت دکتر عبدالکریم سروش سخنرانیای در «حلقه دیدگاه نو/سرای گفت و شنود» داشت که جدا من را شگفتزده کرد. این سخنرانی که همگی از طریق پلتفرم زوم در آن شرکت کردیم یک سلسله گفتگو است، اما من اولین بار بود از این طریق پای صحبت سروش مینشستم...
خلاصه اینکه با شخصیتی به نام عبدالکریم سروش ناآشنا نبودم ولی واقعا سخنرانی اخیر ایشان شگفتزدهام کرد.
نمیخواهم گزارشی از سخنرانی بنویسم و احتمال می دهم فایل ویدیویی یا صوتی صحبتهای ایشان به زودی منتشر شود. اینقدر هست که بگویم سروش در این سخنرانی آب پاکی را روی دست اسلامرحمانیچیها، و بلکه بخش عظیمی از مسلمین ریخت و گفت اسلام دین رحمت و شفقت این چیزها نیست؛ دین سلطه است و جنگ و انتقام و «اقتدار». اگر کلیت قرآن و سیره را در نظر بگیریم درمییابیم که هیچ ربطی به عشق و محبت و بردباری عیسی و مسیحیت (حتی عیسی و مسیحیتی که در قرآن تصویر میشود) ندارد و محمد حتی زمانی که در مکه بود و ظاهرا کاری علیه مشرکان و مخالفانش نمیکرد، هر جا که میتوانست وعده انتقام و عذاب به آنها میداد.
دکتر سروش در این رابطه گفت معنی عذاب در قرآن بعدها و خصوصا در ترجمه فارسی تقریبا تحریف شده و از «شکنجه» به سوی تنبیه شدید رفته. اگر در تورات چندان اثری از جهنم نیست و اگر در زرتشتیگری در حد پل چینوَت است و اگر در مسیحیت هم جهنم کمرنگ است، در اسلام و قرآن خدا چنان است که آتش بر جهنمیان نازل میکند و وقتی گوشتشان سوخت باز گوشت نو میرویاند تا «خوب طعم شکنجه الهی را بچشند».
به عقیده او آیات و احادیث و روایت مبتنی بر مهرورزی و عطوفت و مدارا چنان در قرآن و سیره کم، جزیی و موردی هستند که میتوان با قاطعیت گفت کلا قرآن «کتاب خوف» و «خشیتنامه» است و محمد، چنان که خود گفت، آمده بود تا بکشد، نه اینکه مثل عیسی بگوید طرف دیگر صورتم را هم سیلی بزن!
حتی برایم جالب بود که دکتر سروش به یکی از داستانهای صدر اسلام هم که من پیشتر (در یک سخنرانی در همین جمع) اشاره کرده بودم اشاره کرد بعنوان شاهد مثال [ماجرای دردناک و شرمآور ترور زنی که محمد را هجو کرده بود؛ در حالی که در میان فرزندانش بود و پستانش در دهان طفل شیرخوارش/ بنا به روایت محمد روز بعد به قاتل که دچار عذاب وجدان شده بود دلداری داد].
این تصوف و عرفان بود که بعدا توانست تا حدودی عشق و محبت و رواداری را به اسلام تزریق کند. آنها بودند که مفهوم بیرحمانه «خلود» جهنمیان که در قرآن به آن تصریح شده را تلطیف یا تحریف کردند.
سروش تاکید کرد که پیامبر اسلام بیش و پیش از ایمان، دغدغه اسلام را داشت و میگفت باید تسلیم باشید و زیر سلطه، حالا اگر ایمان آوردید چه بهتر.
اگر نیچه محمد را در کانتکست اخلاق قهرمانان ستایش میکند و مسیح را در کانتکست اخلاق بردگان میگذارد از همین اقتدارگرایی و سلطهجویی است.
سروش گفت قرآن حتی در مقابل اهل کتاب هم همین موضع را دارد و به کمتر از «جزیه دادن» با «خفت» راضی نمیشود و تاکید کرد که کلیت این مفاهیم و رفتارها تا همین اواخر مورد تایید عرفا و دانشمندان و فلاسفه مسلمان هم بوده است. ابنعربی، مولوی، ابنسینا و طباطبایی از کسانی بودند که نام برد.
سروش گفت باید بخاطر داشته باشیم که حتی در آثار عارف و صوفی بزرگی مثل مولوی هم هیچ مشکلی در کشتن کفار وجود ندارد. خصوصا درباره طباطبایی گفت آدمی که در سلوک شخصیاش بسیار ملایم و «مثل حریر» بود، در المیزان چنان از احکام سربریدن و نفیبلد و شکنجه و جهاد ابتدایی حمایت میکند که آدمی را به حیرت وامیدارد. سروش به نقل از طباطبایی گفت: یک نسل را که به زور و خشونت و سوزاندن خانههایشان مسلمان کنید نسلهای بعدی خودشان به تقلید مسلمان میشوند و مشکلی نیست.
پررنگ بودن موسی -در قیاس با عیسی- در قرآن را سروش در همین راستا ارزیابی کرد. به عقیده او این موسی که قدرتگرا و ستیزهجو بوده و پنجه در پنجه قدرت میانداخته مطلوب محمد بوده... (فتامل)
سروش گفت خمینی هم به مسیر پیامبری افتاد... (نتامل!)
راستش حرفهای ایشان در آن جلسه طوری بود که من را هم شوکه کرد، چه رسد به جمعی که اکثرا دیندار و مدافع دینداری بودند. وقتی -به روال معمول- اشکالات از فنومنولوژی تا فلان آیه قرآن و حتی انجیل باریدن گرفت تا مدعی با پسگردنی هم که شده به رحمانیت اسلام و قرآن و محمد مقر بیاید، پاسخهای فروتنانه و مودبانه دکتر سروش طوری بود که برای اشکالگیرندگان چارهای جز پذیرش یا سکوت نمیگذاشت - یا من اینطور فکر کردم.» (پایان گزارش. منبع: اینترنت)
دوشنبه، 30 اگوست 2021