یکشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۹۹

انواع دسته ها در میدان سیاست

در میدان سیاست دو دسته وجود دارد. دسته ای که بازیگرند و دسته ای که تماشاچی. این دو دسته، خود به انواع دسته ها تقسیم می شوند. مثلا دسته ی تماشاچی می توانند دسته ای بی تفاوت باشند، یا دسته ای طرفدار یک دسته ی بازیگر و مخالف دسته ای دیگر. می توان گفت که دسته ی بازیگران، علیرغم همه ی گوناگونی شان و جدا از اینکه موقعیتی بالا یا پایین داشته باشند، در اقلیت قرار دارند. اکثریت مردم را دسته های تماشاچیان تشکیل می دهند که فقط به دنبال تاکتیک های بازیگران می دوند تا یک زندگی بهتر داشته باشند. استراتژی و هدف و ایدئولوژی و اینجور چیزها چندان معنایی برای آنها ندارد. برای همین هم هست که می توانند یک روزه از طرفداری خود از فلان جریان سیاسی دست بردارند و به طرفداران جریانی کاملا مخالف بپیوندند.

در بین تئوریسین ها، که دسته ای شان جزو دسته بازیگرند و دسته ای شان جزو دسته ی تماشاچی، بر سر ارزشگذاری دسته ی تماشاچی نظرات مختلفی وجود دارد. برخی، از راست تا چپ و میانه و گوشه گیر، بر این باورند که دسته ی تماشاچی به دلیل عدم تعهد و میل شدید به مادیات، فقط به درد گوشت دم توپ میخورد. برخی دیگر از تئوریسین ها، که معلوم نیست مال کدام دسته و جهت می باشند، بر این باورند که اتفاقا دسته ی تماشاچی به دلیل اینکه تنها خواسته اش زندگی بهتر و رفاه و آسایش و آرامش و آزادی (حداقل برای خودش!) است، باعث پیشرفت و بهبود شرایط زندگی بشر می شود. و از آنجا که پایبند هیچ ایدئولوژی و متعهد به هیچ جریان و نیرو و هدف و آمالی نیستند، جریانات سیاسی مجبور می شوند خودشان را با خواسته های آنان (که در بالا ذکر شد) تطبیق دهند. 

در پایان باید گفت که چه جزو دسته ی بازیگر باشیم و چه جزو دسته ی تماشاچی، باید حسابی نسبت به خطرات انواع دسته ها آگاه باشیم. چه در حال دویدن، چه در حال استراحت. چه در کوچه و خیابان، چه در ویلا و مساکن محفوظ. 

(28 ژوئن 2020)

شنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۹

بازگشتِ دوباره به آلمان

برای اطلاع هموطنان عزیز و سایر اجنبی ها خواستم به اطلاع برسانم که من دوباره به آلمان برگشته ام. به زودی روند عادی و غیرعادیِ این وبلاگ از سر گرفته خواهد شد.
(کلن، 27 ژوئن 2020)


بعد از چهار سال زندگی در انگلیس مجبور شدم دوباره به آلمان برگردم. این دومین تلاش ام برای تغییر محل سکونت بود. این دفعه بهم صد در صد ثابت شد که خیلی چیزها هست که زندگی آدم را رقم می زنند بدون اینکه خودت بتوانی نقشی در تعیین مسیر آن داشته باشی. چیزی که خیلی ها به آن سرنوشت می گویند. از اینکه کِی، در کدام کشور، شهر و خانواده به دنیا آمده ای، کجا و در چه محیطی بزرگ شده ای تا اینکه بعدها خودت وقت و انرژی ات را روی چه چیزهایی سرمایه گذاری کرده ای. همچنین بهم ثابت شد که بر خلاف تصویری که ارائه می شود، این هنوز یک توهم است که فکر کنی هر کسی می تواند بدون مشکل، برای زندگی به کشوری دیگر برود، حتی اگر آن کشور فقط صد یا چند صد کیلومتر دورتر باشد.
(کلن، 26 می 2020)