بخشی از یک مصاحبه با یک مادر جانباز:
- یک بچه ام در سرنگونی شاه ملعون دستش تیر خورد و بعد از آن نمی توانست هیچ نوع کار یدی انجام دهد.
- سه بچه ام در اوائل انقلاب توسط خائنین به شهادت رسیدند.
- هفت بچه ام توسط معتادین، معتاد شدند و الان نمیدانم در کجا به سر میبرند.
- شش بچه ام در جنگ آمریکا بین ایران و عراق به شهادت رسیدند.
- دو بچه ام در جنگ آمریکا و شوروی و انگلیس و اسراییل بین افغانستان و افغانستان به شهادت رسیدند.
- سه بچه ام در تظاهرات خائنین علیه احمدی نژاد به شهادت رسیدند.
...
پرسش مصاحبه گر:
بانوی گرامی، شما چند عدد فرزند داشتید یا دارید؟ ... یعنی رویهمرفته چند بار (؟ ...) فرزند به دنیا آوردید؟! (یا متولد کردید، یا هر کوفتی که دلتان میخواهد.)
پاسخ مصاحبه شونده:
هه هه هه! ببخشید، داشتم بچه های هووهایم را هم حساب میکردم.
پرسش مجدد مصاحبه گر:
پس یعنی منظورتان بچه های شوهرتان بود.
پاسخ مصاحبه شونده:
بعله!
پرسش مصاحبه گر:
و آن فرزند معلول شما اکنون چه میکند؟!
پاسخ مصاحبه شونده:
راستش به ما گفتند در تظاهرات هفته ی پیش به هیچ وجه نه کسی زخمی خواهد شد، نه شهید. بچه ی معلول ما هم باور کرد و رفت و همینجوری خودش را به شهادت رساند...
.
.
.
پایان نقل بخشی کوتاه از یک مصاحبه ی نسبتا طولانی، اگوست 2019
.