جمعه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۵

هنر ِ نیاموختن


یک کتابی دیدم به آلمانی، از عنوانش خیلی خوشم اومد: "هنر ِ نیاموختن". فکر کردم در ستایش "نیاموختن" است، ولی بعد دیدم عنوانش مثلا انتقادی بوده. معلوم نیست چرا کلمه ی "هنر" رو به کار برده که جنبه ی مثبت داره معمولا.

نیاموختن هم مثل آموختن میتونه بسیار مثبت باشه. بستگی داره آدم چی رو می آموزه، و از آموختن چه چیزی خودداری میکنه. اینکه آدم یاد نگیره با بالا رفتن سن دائما خودش رو با هر چیز گندی تطبیق بده، اینکه آدم یاد نگیره در برابر زور تسلیم بشه، کرنش کنه، اینکه یاد نگیره ایده آل ها یا "آرمان" هایش رو به بهانه ی "واقع گرایی" به باد بده، و خیلی موارد جزیی و بزرگ دیگه، همه جزو "هنر" نیاموختن اند. آموختن مقاومت در برابر آنهایی که دائما در گوش آدم می خوانند که "حالا سن ات بالاتر رفت، می فهمی زندگی یعنی چه!"، دقیقا به معنای نیاموختنِ آن نوع درسهای زندگی ست که تسلیم شدن را به آدم می آموزند.

. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر