چهارشنبه، فروردین ۲۴، ۱۴۰۱

خاطرات من و همسایه هایم (سریالی، بخش 2)


[ببخشید که تیتر این سریال-نوشته از "خاطرات من و همسایه ام" به "خاطرات من و همسایه هایم" تبدیل شده است.]


الان یکی از همسایه هایم (جنسیت: مذکر، ملیت: آلمانی، سن: به شما مربوط نیست!) بعد از چند روز، برگشت به خانه اش (یا آپارتمانش). اول همون پایین که بود، شش بار زنگ خانه ی خودش رو زد و بعد با صدای پای گاو از پله ها آمد بالا و با همون صدا پیشروی کرد تا برسد به در آپارتمان خودش. 

من هم که دوباره قاتی کرده بودم، رفتم در خانه ش و بهش گفتم ببخشید، نمیشه وقتی داری میای خانه ات، بجای این سر و صداها یک ترانه ای مثل مثلاً "من آمده ام" گوگوش از موبایلت در راه پله و راهرو پخش کنی؟! گفت نه! راستش رو بگم، من دوست دارم وقتی دارم میام خانه ام، همه ی همسایه ها یک ترانه ای مثل مثلاً "اونجا کیه کیه، پُشت دیوار کیه، سایه ش رو من می بینم" گوگوش پخش کنند. 

استغفرالله! 


(13 آوریل 2022) 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر