شنبه، آبان ۲۸، ۱۴۰۱

چگونه یك ساواکی "شاواکی" شد – متنی برای دوران بعد از انقلاب بعدی در ایران


چگونه یك ساواکی "شاواکی" شد – متنی برای دوران بعد از انقلاب بعدی در ایران 


چند سال قبل از انقلاب 1357 در كشور ایران یك فرد انقلابی كه به هیچوجه قصد نداشت تبدیل به یك "رفرمیست" شود، علاوه بر شعار دیگر به شعر گفتن هم روی آورده بود. اولین شعر وی این بود: "زیر پل، آدم باید بلاسه، با دختر لیسانسه!" منظور و قصد آن فرد انقلابی این بود كه هر فرد انقلابی باید در هر شرایطی به دنبال جذب پیروان ایدئولوژی یا اهداف سیاسی جریان سیاسی خود باشد، و چه كسی بهتر از زنان و یا دختران بسیار احمق! 

یك فرد ساواكی احمق نیز كه از فرط نوكری یا چاكری یا شاكری ( = الحمدالله! و یا "انشاالله گربه نیست!") به فكرش رسید كه آن انقلابی تازه-شاعرشده ی احمق را شاعرتر كند. و بدینگونه از طریق عوامل نفوذی هنوز-ساواكی سعی میكرد به آن انقلابی شاعر بیشعور احمق شعر كلاسیك یا نیمه-كلاسیك و یا حداقل بطور نیم-بند هم كه شده، با كمی قافیه بیاموزد. خلاصه بدانگونه بود كه آن شعر مذكور بطور بسیار مشكوك و مرموز تبدیل شد به: "زیر پل فرانسه، با دختر لیسانسه، آدم باید بلاسه!" 

سپس، بعد از معروف شدن آن نیم-شعر-چه ی مذكور، آنگونه كه شایعات بسیاری در حال پخش-پراكنی بودند، عده ای به این نتیجه رسیدند كه شخصی روحانی به نام روح الله آیت الله خمینی، كه در فرانسه زندگی میكرد، بهترین رهبر انقلابی در آن كشور بسیار احمق میباشد. 

خلاصه همه جریان میتوانست به این سادگی باشد یا حتتی اصلا و اصولا نباشد. و اما تیتر این نوشته چه ربطی به مطالب و وقایع ذكرشده داشت؟ ربط: آن شخص ساواكی احمق، و یا بسیار خسته و احمق، بدلیل اضافه كردن نام كشور فرانسه در یك شعر احمقانه ی بسیار احمقانه ی ایرانی، و حتتی فارسی، توسط برخی افراد دیگر ساواك دستگیر شد و بر اثر اصابت چندین مشت و لگد تعدادی از دندانهای خود را از دست داد. و سپس برای اینكه آبرویش جلوی همكارانش نرود، و مخصوصا به این دلیل كه مردم هنوز از وی هراس داشته باشند، علنا خود را به عنوان یك شخص "تریاكی" (واقعاً!) به همه معرفی میکرد. 

دقیقاً به همین دلیل كه وی اكنون خودش به خودش میگفت "شاواکی" مجدداً توسط سازمان امنیت ساواك دستگیر شد و این دفعه از وی خواستند كه توضیح دهد منظورش و قصدش و هدف واقعاً سیاسی اش از اصلاح آن شعر احمقانه و افزودن نام كشور فرانسه در آن شعر چه بوده است. ایشان پس از چندین ساعت و چندین روز و شاید حتتی چندین سال به این نتیجه رسید كه (البته دروغ چرا؟! تا قبر: یك، دو، سه!) كه منظور سیاسی اش این بوده است كه افراد انقلابی در آن كشور احمق بهتر است حداقل از طریق كشیده شدن به سمت چیزهایی مانند سكس و دیسكو و مشروب حداقل كمی رانندگی و حتتی مقدار زیادی تعمیركاری ماشین  و سایر وسایل مدرن را یاد بگیرند تا شاید انشاالله حداقل تعداد كمی "پرولتاریا" (یعنی "طبقه ی كارگر") داشته باشند و سپس سریعاً (دروغ چرا؟! ...) چندین سندیكای كارگری و معلمی و پرستاران و پزشكان و غیره، بجای اینكه مثل الاغ فكر و رفتار و عمل كنند. 


با شپاش فراوان از همه شما خوانندگان گرامی و بسیار مودب و محترم. به هر صورت شما هیچ تقصیری ندارید كه كشورتان تاكنون احمق بوده است. با شپاش فراوان. 

یكشنبه، سی اكتبر سال 2022، از آلمان. 

كل این نوشته بطور كامل در یك روز اكتبرى سال دوهزار-و-بیست-و-دو میلادی نوشته شده است. 


(تاریخ انتشار در این وبلاگ: 19 نوامبر 2022) 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر