دوشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۹۴

افغانی‌ستيزی در بين ايرانيان



اكثر ايرانيانی كه در خارج از كشور زنده‌گی می‌كنند تجاربِ تلخی با پديده‌ی خارجی‌ستيزی و نژاد‌پرستی داشته‌اند‌. تبعيض عليه خارجيان به يكی از مهم‌ترين مسايلِ ايرانيان در خارج از كشور‌-‌به ويژه در كشورهايی مانند آلمان‌- تبديل شده‌، كه اما متاسفانه تا به كنون كمتر به آن پرداخته شده است‌.

عدمِ بررسی همه‌جانبه‌ی پديده‌ی خارجی‌ستيزی و نژاد‌پرستی يكی از دلايلی‌ست كه باعث می‌شود بسياری به جای تقبيحِ اساسی اين پديده‌، تنها آن‌جا كه تبعيضِ نژادی گريبانِ خودشان را می‌گيرد با آن مخالفت كنند‌. اين گونه‌ست كه بسياری از ايرانيان در آلمان خود را «‌خارجيانِ برتر» می‌پندارند و حقوقی را كه برای خود می‌طلبند‌، برای خارجيان و اقليت‌های قومی ديگر‌، مانند ترك‌ها (كه حداقل سی سال قبل از ما به آلمان آمده و نقشِ مهمی در بازسازی آلمان داشته‌اند)‌، كولی‌ها (كه از قرن‌ها پيش به طور گذرا يا دائم در آلمان زنده‌گی می‌كرده‌اند و پس از به قدرت رسيدنِ نازی‌ها به هم‌راهِ يهوديان‌، كمونيست‌ها‌، هم‌جنس‌گرايان‌، معلولين و ... به كوره‌های آدم‌سوزی سپرده شدند)‌، سياه‌پوستان‌، هندی‌ها‌، پاكستانی‌ها‌، افغانی‌ها و ... قايل نيستند‌. بسياری از ما ايرانيان به دليل عدم برخوردِ جدی با اين مسئله‌، افكار و اعمالِ خود را مورد بررسی قرار نداده و با اين كه در حرف به مقابله با نژاد‌پرستی می‌پردازيم‌، در عمل اما به آن دامن می‌زنيم‌. اگر قدری در كردار و پندار و گفتارِ خود تامل كنيم‌، می‌بينيم كه ايرانيان در خارجی‌ستيزی و نژاد‌پرستی از ساير ملل هيچ كم ندارند‌.

در نشرياتِ داخل به طور مرتب می‌خوانيم كه ايران با دو ميليون پناهنده در صدرِ جدولِ كشورهای پناهنده‌پذير قرار دارد‌. بسياری از نشرياتِ داخل و در صدرِ آنان ر‌ژيمِ ج.ا. سعی دارند ايران را كشوری با سطحِ پناهنده‌پذيری بالا بنمايانند‌. آمارِ نسبتا بالای پناهنده‌گان در ايران‌، اما‌، به خودی خود هيچ چيز را نشان نمی‌دهد و از همه مهم‌تر اين‌كه دال بر خارجی‌دوستی ايرانيان نيست‌. در حال حاضر دو ميليون پناهنده در ايران به سر می‌برند‌، كه همه‌گی افغانی می‌باشند‌. كشورِ ايران تا كنون فقط پذيرای پناهنده‌گانِ افغانی بوده است و در واقع تنها خارجيانی كه در ايران زنده‌گی می‌كنند‌، دو ميليون پناهنده‌ی افغانی‌اند كه سعی در بيرون راندنِ آنان از ايران می‌شود‌.

درست است كه در كشورهای اروپايی تعدادِ پناهنده‌گان نسبت به ايران كم‌تر است‌، اما تعدادِ كلِ خارجيان در آن كشورها قابل مقايسه با ايران نيست‌. خارجيان در آلمان و بلژيك 9 درصد‌، در فرانسه 6.5 درصد و در سوييس 18.4 ، در صورتی‌كه دو ميليون افغانی ساكنِ ايرانِ شصت ميليونی تنها 3.3 درصد جمعيتِ كشور را تشكيل می‌دهند‌. (مسلم است كه اين آمار خارجيانی را كه به تابعيتِ كشورِ ميزبان درآمده‌اند در نظر نمی‌گيرد‌. اگر تعدادِ خارجی‌الاصل‌ها را نيز در نظر بگيريم‌، اين تفاوت آشكار تر می‌شود‌، چرا كه در ايران افغانيان به مراتب شانسِ كم‌تری برای دريافت تابعيت دارند تا خارجيان در كشورهای اروپايی‌.)

در يازدهمين شماره‌ی فصل‌نامه‌ی "‌گفتگو" (چاپ داخل)‌، كه به مسئله‌ی پناهنده‌گی و مهاجرت اختصاص يافته‌، افكارِ عمومی ايرانيان نسبت به افغانيانِ ساكنِ ايران و برخوردِ روشن‌فكران با اين مسئله به وضوح منعكس شده است‌.

در مقاله‌ی بيژنِ خواجه‌پورِ خويی با عنوانِ «‌پناهنده‌پذيری شهروندانِ تهراني» نتايجِ تحقيقی اجتماعی‌، كه بر پايه‌ی مصاحبه‌های حضوری از طريق روشِ پرسش‌نامه در سطحِ تهران انجام گرفته‌، در اختيارِ خواننده‌گان قرار گرفته است‌، كه در اين‌جا بخش‌هايی از آن نقل می‌شود‌:

«‌اولين و آشكار‌ترين نتيجه‌ای كه از اين تحقيق حاصل می‌شود اين امر است كه اكثر شهروندان تهرانی وجود پناهندگان افغانی در ايران را منفی ارزيابی می‌كنند‌. يعنی در واقع فقط 7.9‌ درصد مصاحبه‌شوندگان وجود آنان را مثبت می‌دانند‌، در حاليكه  66.7‌ درصد اين حضور را منفی دانسته و 25.4‌ درصد اين حضور را بی‌تاثير تلقی می‌كنند‌. درجه پايين پناهنده‌پذيری شهروندان تهرانی زمانی كاملا آشكار می‌گردد كه درمی‌يابيم‌، 88.4‌ درصد پاسخ‌دهندگان حاضر به شراكت با افغانی‌ها نيستند و 69.1‌ درصد حتی حاضر نيستند در همسايگی يك پناهنده زندگی كنند‌. به نظر 70‌ درصد از شهروندان تهرانی مهاجرت افغانی‌ها به اقتصاد و جامعه ايران لطمه وارد كرده است‌. يعنی به نظر آنها اين مهاجرت باعث افزايش ناهنجاری‌های اجتماعی و بيكاری ايرانيان شده است‌... 62.6‌ درصد از پاسخ‌دهندگان می‌پذيرند كه ما ايرانيان در بعضی موارد با پناهندگان افغانی بدرفتاری می‌كنيم ... از ديگر بروزات اين ارزيابی منفی‌، تاكيد شهروندان تهرانی برعدم استفاده برابر پناهندگان افغانی از امكانات كشور است‌. سه‌چهارم مصاحبه‌شوندگان بر اين نظرند كه در استفاده اين امكانات اولويت بايد به ايرانيان داده شود‌. آخرين نكته‌ای كه می‌توان در اين حوزه به آن اشاره كرد‌، ابراز تمايل 93‌ درصد از شهروندان تهرانی به بازگشت پناهندگان به كشور خويش می‌باشد‌».

شايان ذكر است كه بنا به آمارِ ارايه شده در مقاله‌ای از اميد فرهنگ با عنوان «‌كارگران افغاني، سازندگان بی‌نام و نشانِ ايران» در همين شماره‌ی "‌گفتگو"‌، تنها 2.5‌ درصد جمعيتِ تهران افغانی هستند‌. در اين‌جا اشاره به مشخصاتِ مصاحبه‌شونده‌گان نيز خالی از اهميت نيست‌: 44‌ درصد مصاحبه‌شونده‌گان تحصيلاتِ دانشگاهی داشته‌،  درآمدِ ماهانه‌ی 28.4‌ درصد آنان بيش از 40‌ هزار تومان و درآمدِ ماهانه‌ی 40‌ درصد آنان بين 20‌ تا 40‌ هزار تومان بوده است ، 26.5‌ درصد آنان كارمند‌، 14.4‌درصد آنان دانش‌جو و 7.4‌ درصد آنان دانش‌آموز بوده و 24.9‌ درصد آنان مشاغلِ آزاد داشته و يك‌سومِ آنان كم‌تر از 25 سال سن داشته‌اند‌. اين ارقام نشان می‌دهد كه "‌افغانی‌ستيزي" در ميان قشرِ تحصيل‌كرده و اقشارِ متوسط به بالا نيز رواج دارد و مختصِ قشرِ خاصی نيست‌. آن‌چه بيش از همه جای نگرانی دارد‌، رواجِ اين نوع افكار در بينِ جوانان است‌.

نويسنده‌ی مقاله‌، بيژنِ خواجه‌پورِ خويی‌، از آغازِ مقاله سعی دارد‌، افغانی‌ستيزی ايرانيان را به نوعی توجيه كند و «نارسايی‌های اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه» را دليلِ «‌ارزيابی منفی و نگرانی شهروندان تهراني» می‌داند‌. اما مگر آلمانی‌ها و فرانسوی‌ها برای توجيه اعمال و افكارِ نژاد‌پرستانه‌ی شهروندانِ‌شان چيزی غير از دلايلِ ايشان ارايه می‌دهند‌؟ نويسنده پا را از اين هم فراتر گذاشته و آن‌چه را كه اروپاييان و آمريكايی‌ها در موردِ خود نژادپرستی تلقی می‌كنند‌، ايشان در مورد ايرانيان «‌همبستگی ملي» نام داده و می‌نويسد‌: «‌همبستگی ملی يكی ديگر از عواملی است كه باعث سطح نازل پناهند‌پذيری شهروندان تهرانی است‌. 65‌درصد كسانی كه استخدام يك كارگر ايرانی را به استخدام يك كارگر افغانی ترجيح می‌دهند‌، به اين دليل است كه ايرانی را به صِرفِ ايرانی بودن به كارگر افغانی ترجيح می‌دهند و نه به عنوان مثال به دليل اينكه كار بهتری ارايه می‌دهد و يا اينكه حقوق كمتری دريافت می‌كند‌. دليل اكثر كسانی كه مراجعه به پزشك ايرانی را به استفاده از خدمات يك پزشك افغانی ترجيح می‌دهند نيز همين اولويت دادن به هموطن است‌.‌»   

آقای خواجه‌پور خويی در جا‌به‌جای مقاله‌ی خود «مدارای ايرانيان نسبت به پناهندگان» و «‌خويشتن‌داري» بالا‌"‌ی آنان را می‌ستايد و از اين‌كه ايرانيان مانند آلمانی‌ها خارجی‌های کشورشان را به آتش نكشيده‌اند‌، ابرازِ رضايت می‌كند‌. آن‌چه ايشان فراموش می‌كنند اين است كه در كشوری‌كه دولت در عرصه‌ی خارجی‌ستيزی گوی سبقت را از مردم ربوده و اعمالِ ضدِ‌خارجی و غير‌انسانی از بالا صورت می‌پذيرد‌، در كشوری كه در عرضِ مدتی كوتاه 1.5 ميليون افغانی را با توسل به خشونت به كشوری كه در وحشت‌ناك‌ترين وضعيت قرار دارد‌، بازمی‌گردانند‌، در كشوری كه كودكانِ افغانيانی را كه از بازگشت خودداری می‌ورزند‌، از تحصيل محروم می‌كنند‌، در كشوری كه دولت رسما مردم را از ازدواج با افغانی بر‌حذر می‌دارد و ... ديگر احتياجی نيست تا مردم به صحنه بيايند‌.


(اولین انتشار در نشریه قاصدک، شماره ی 9، ژوئن 1996)

 .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر