"ریدن؟
چی هست؟ ریدن ندیده گرفتن فعالانهی وضع موجود است. با «به طخمم» و «به درک» که
ندیده گرفتنهای کاهلانهاند، فرق دارد. ریدن نوعی مبارزه است، به هیچ گرفتن
است، وقتی نه قصد حمله داری، نه دفاع، اما در مهلکه ماندهای. ریدن تنها کار
عاقلانه است، وقتی زمین تا زانو غرق در گه شده. ریدن آنارشی بدون تخریب است، ریدن
روی برگرداندن نیست، زل زدن در چشم حیوانیست که آمادهی هجوم است و منتظر حرکتی
از تو، که نمیکنی. ریدن روی دست دنیا بلند شدن است، وقتی هیچ کاری از دستت بر نمیآید.
تسکین یافتن است به واسطهی تحقیر کردن، بدون دخالت دست و زبان و مغز. اتمام حجت
است، همراه با حفظ عزت نفس. وقتی برینی به کسی، حرف آخر را زدهای، و او را خلع
سلاح کردهای، در حالی که اگر مشت بزنی، مشت خواهی خورد، اگر فحش بدهی، فحش. ریدن
پاسخیست برای ابوسعید ابوالخیر، وقتی که گفت من هیچم، آن پشه نیز خود باش. ریدم
به تو، ابوسعید.
(...)
امّل عزیز، نمیتوانم
به تو شلیک کنم، من دستم به جایی بند نیست، ولی دلم خنک میشود که آنچه را برایت
عزیز است لجنمال کنم. میدانم که میروم روی اعصابت. همین است که سنگ تمام میگذارم.
همین است که زل میزنم توی چشمهایت، و وقتی تو منتظری بگویم مادرجننده، تا بگویی
مادرجننده خودتی، میزنم توی برجکت، که: ریدم به قبر نامعلوم فاطمهی زهرا"...
برگرفته از وبلاگ
لیمبوزیس
برای خواندن کل مطلب اینجا را کلیک کنید.
نوامبر 2010
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر