شنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۴

خودخواهی داریم تا خودخواهی



میگویند همه انسان ها، حتی فداکارترین شان، خودخواه هستند. اگر کاری برای کسی میکنند، اگر به دیگران فکر میکنند، اگر به خاطر دیگران از خود میگذرند، همه این کارها را به خاطر خودشان میکنند. ازخودگذشتگی و فداکاری و ... به آنان احساس رضایت از خود میدهد. اگر کسی را دوست دارند، به خاطر خودشان است، چرا که وابستگی عاطفی، حتی اگر یک جانبه باشد، خلا روحی آدم را پر میکند.

به نظر حرف درستی میرسد، با اینکه این استدلال بیشتر از طرف کسانی بیان میشود که به دنبال توجیهی برای "خودخواهی" شان میگردند - خودخواهی به معنای رایج آن، یعنی به دیگران فکر نکردن و رعایت حال کسی را نکردن.

حتی اگر قبول کنیم که همه خودخواه هستند، باز هم بین کسانی که به دیگران فکر میکنند و کسانی که نمیکنند، فرق هست. ارزش کار کسی که به خاطر خودش هم که شده، حاضر به فداکاری و از خودگذشتگی ست، با کار کسی که فقط به خودش فکر میکند و دیگران برایش پشیزی ارزش ندارند، مسلما فرق میکند. دسته اول کسانی بوده اند که در طول تاریخ بشر، فرهنگ انسان دوستانه را به وجود آورده اند، در صورتی که دسته دوم آنهایی هستند که در بهترین حالت مروج فرهنگ بی تفاوتی و انفعال اند. اگر همه انسان ها مبلغ "خودخواهی" می بودند، مسلما دنیای امروز بسیار زشت تر و غیر قابل تحمل تر بود.

با فلسفه بافی در مورد خودخواهی انسان نمیتوان بار و تاثیرِ منفیِ فقط به خود فکر کردن، و بار و تاثیرِ مثبتِ رعایتِ حالِ دیگران کردن را انکار کرد. خودخواهی ای که برای دیگران هم نفعی داشته باشد، مسلما ارزش بیشتری دارد تا خودخواهی ای که نفعش فقط برای خود شخص است و در بسیاری موارد به معنای بی مسئولیتی در قبال دیگران و یا پایمال کردن حقوق آنان است.


فوریه 2010

 .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر