سه‌شنبه، تیر ۰۹، ۱۳۹۴

آگاهی باعث رنج می شود یا ناآگاهی؟!



حتما شما هم بارها از زبان افراد مختلف شنیده اید که "آدم هر چی کمتر بدونه، راحت تره" و یا "آگاهی از مسائل فقط باعث رنج آدم میشه". بارها دیده ام در مورد افرادی که از نظر روحی حالشان بد شده، گفته اند که دلیل بیماری روحی آنها آگاهی بیش از حد بوده! این نوع اظهارات بی پایه تاثیری بسیار مخرب بر زندگی و روح و روان ما می گذارد، ما را از عواقب آگاه شدن می ترساند و در نتیجه مانعی جدی ست بر سر رسیدن ما به آگاهی.

مطمئنم برای خیلی ها پیش آمده که وقتی برای اولین بار با یکسری موضوعات آشنا شده اند که تا پیش از آن برای شان کاملا ناآشنا بوده، از موضوعات سیاسی گرفته تا روان شناسی و بحث های علمی حول پیدایش جهان و موضوعات مربوط به تکنولوژی های جدید، برای چند لحظه هم که شده احساس ترس و وحشت به آنان دست داده. همان ترس و وحشتی که از دوران کودکی در دل ما کاشته اند، برای حداقل چند لحظه بر آنان غلبه کرده که نکند آگاه شدن من در این مورد خاص باعث از دست رفتن تعادل روانی من شود! در برخی ها ممکن است این اضطراب آن چنان شدید عمل کند که حتی از خیرِ شناختِ بیشتر بگذرند.

انسان قادر است هر حقیقت و واقعیتی را، هر چقدر هم که تلخ باشد، بپذیرد و با آن برخوردی منطقی کند. ولی انسان هایی که عمری در ناآگاهی نگه داشته شده اند، این توانایی را به اندازه لازم کسب نکرده اند و برای همین هم از آگاه شدن وحشت دارند. در دوران کودکی که نقشی بسیار اساسی در شکل گیری شخصیت انسان دارد، سعی می کنند همه چیز را از ما پنهان کنند. این باعث می شود ترسی که بزرگترها، مخصوصا مادر و پدر، از آگاه شدن ما دارند به خودمان هم منتقل شود. در دوران های سنی بعدی شدت این جریان به مرور زمان کمتر می شود، ولی همچنان ما را، حتی بدون اینکه خودشان بدانند و یا بخواهند، از آگاهی می ترسانند.

ناآگاهی ظاهرا باعث آرامش می شود، ولی عملا به ترس ها و نگرانی های انسان دامن می زند. حتی خود ترس و وحشت از آگاهی، از ناآگاهی ریشه می گیرد. تحقیقات نشان می دهد که افراد مذهبی (که از نظر من حداقل در زمینه های مورد توجه مذاهب، ناآگاه محسوب می شوند) حتی از مرگ بیشتر از افراد بی خدا می ترسند، با اینکه آنها فکر می کنند بعد از مرگ هم زندگی خواهند کرد، ولی افراد بی خدا زندگی شان را بعد از مرگ پایان یافته می بینند. دلیلش هم این است که افراد بی خدا در رابطه با مرگ (حداقل از نظر خودشان) آگاهی کامل دارند و مورد ناروشنی در آن نمی بینند. آنها با اینکه برای شان سخت است مرگ را بپذیرند، ولی یاد گرفته اند با آن برخوردی منطقی داشته باشند. اما افراد مذهبی نمی دانند بعد از مرگ چه بر سرشان خواهد آمد. حتی مومن ترین آنها مطمئن نیستند که آیا بهشتی خواهند شد یا جهنمی. و این باعث ترس شدید آنان از مرگ می شود، ترسی که دیرِ دیر زمانی که "پیر" شده اند به سراغ شان خواهد آمد.

آگاهی به انسان این حس را می دهد که بر زندگی احاطه دارد، چرا که به خوبی محدودیت ها و امکانات موجود را می شناسد و می تواند بر اساس آن حرکت کند. انسان ناآگاه ولی برده ی زندگی و "سرنوشت" و "تقدیر" است. و این پدیده در همه عرصه ها خود را نشان می دهد.


اکتبر 2011

 .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر