یکشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۴

نمونه ای از سادومازوخیسم در عشق ایرانی



در این دو سال بارها از طرف خوانندگان ایمیلی برایم ارسال شده حاوی دو شعرِ "عاشقانه" که در ایمیل ها و همچنین در بسیاری از وبلاگها اولی را به سیمین بهبهانی و دومی را به ابراهیم صهبا نسبت داده اند.

برخی وبلاگ نویس ها این مشاعره را "دلنشین" و "سرشار از دلبری" دانسته اند و مطمئنم که برای خیلی از ایرانیان طرز تفکری که در این دو شعر بیان شده، اوج احساسات عاشقانه را می رساند و چه بسا خیلی ها "لطافت" هم در آن ببینند.

ولی از نظر من شعر اول که آن را به سیمین بهبهانی نسبت می دهند، نمونه ای واضح از سادیسم (دگرآزاری) در روابط "عاشقانه" و دومین شعر که در جواب به شعر اول نوشته شده، نمونه ای آشکار از مازوخیسم (خودآزاری) در روابط "عاشقانه" است.


شعر اول:

یارب مرا یاری بده ، تا خوب آزارش دهم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، ازغصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم ، جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگندها ، بار دگر یارش کنم
چون یار شد بار دگر ، کوشم به آزاری دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم


شعری که در جواب به شعر بالا سروده شده:

یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
نازت کشم نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر ستم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور بازخوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم ، هر عشوه در کارم کنی
من طایر پربسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی
ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی
شمع شب افروزم شوی، غمخوار و دلسوزم شوی
هر روز و شب آفرین بر طبع سرشارم کنی


دهه ها پیش "تام لرر" یک ترانه ی طنزآمیز به انگلیسی خوانده بود به اسم "تانگوی مازوخیسم" . او در این ترانه احساسات مازوخیستی ای را که در روابط عاشقانه رواج دارد، مسخره می کند. تام لرر بعد از شنیدن ترانه ای از تونی مارتین به اسم "بوسه ی آتش"، "تانگوی مازوخیسم" را سروده بود. این ترانه به سبک ترانه های عاشقانه پُر است از کلمات و اصطلاحات "لطیف"، ولی در عین حال با به کارگیری تصاویر خشن، خشونتی را که در احساسات و رفتارهای سادومازوخیستی در روابط عاشقانه وجود دارد، به نمایش می گذارد. در واقع در این ترانه، کلمات "لطیف" با تصاویر خشن ترکیب شده اند تا با کنار زدن نقاب عشق های سادومازوخیستی، چهره ی واقعی این نوع عشق بر ملا شود.

 ترجمه فارسی آن در پایان آمده.

Tom Lehrer: The Masochism Tango

I ache for the touch of your lips, Dear,
But much more for the touch of your whips, Dear.
You can raise welts
Like nobody else,
As we dance to the Masochism Tango.

Say our love is a flame, not an ember,
Say it's me that you want to dismember.
Blacken my eye,
Set fire to my tie,
As we dance to the Masochism Tango.

At your command
Before you here I stand,
My heart is in my hand. Ecch!
It's here that I must be.
My heart entreats,
Just hear those savage beats,
And go put on your cleats
And come and trample me.

Your heart is hard as stone or mahogany,
That's why I'm in such exquisite agony.
My soul is on fire,
It's aflame with desire,
Which is why I perspire
When we tango.

You caught my nose
In your left castanet, Love,
I can feel the pain yet, Love,
Every time I hear drums.
And I envy the rose
That you held in your teeth, Love,
With the thorns underneath, Love,
Sticking into your gums.

Your eyes cast a spell that bewitches.
The last time I needed twenty stitches
To sew up the gash
That you made with your lash,
As we danced to the Masochism Tango.

Bash in my brain,
And make me scream with pain,
Then kick me once again,
And say we'll never part.
I know too well
I'm underneath your spell,
So, Darling, if you smell
Something burning, it's my heart.
Excuse me!

Take your cigarette from its holder,
And burn your initials in my shoulder.
Fracture my spine,
And swear that you're mine,
As we dance to the Masochism Tango.


یکی از خوانندگان زحمت کشیده و متن ترانه "تانگوی مازوخیسم" را به فارسی برگردانده. این هم ترجمه ی او که در اینجا بدون هیچ تغییر میگذارم:

برای لمس لبات در عذابم ، عزيزم
ولی بيشترش برای حس شلّاقاته، عزيزم
يکّه نداری
وقتی پر تاول و مجروحم ميکنی
هنگامی که با هم در حال رقص تانگوی مازوخيسم هستيم

بگذار عشق ما مثل شعله باشه، نه يک زغال آتشی
بگو اين تنها منم، که می خوای پاره پاره کنی
زير چشممو سيا کن
کراواتمم آتيش بزن
هنگامی که با هم در حال رقص تانگوی مازوخيسم هستيم

به فرمان تو
اينجام، رو به روی تو
قلبم اينجا تو دستمه
و اينجا جاييه که بايد باشم
قلبم تمنا ميکنه
نبضهای شديدشو گوش کن
و برو چکمه هاتو بپپوش
و بيا و لگدمالم کن

قلبت يا از چوب، يا از سنگ خاراست
برای همين تنم در رنج جان افزاست
درونم شعله وره
شعله ور از خواسته ها
و وقتی تانگو ميرقصيم
دليل عرق کردنمه

آی عشقم!
دماغم گير افتاده بين سنجت!
آی عشقم
هنوز احساس درد ميکنم
هر وقت صدای درام ميشنوم
عشقم
به اون گل رز حسوديم ميشه
همونيکه زير دندونات نگه داشتی
با خارای زيرش
چون تو لثه هات فرو ميرن

چشات جوری جادو ميکنن که جذّابه
جوری که آخرين دفعه بيست تا بخيه
نياز داشتم تا بدوزم
اونچه تو با تازيانه
کرده بودی پاره
هنگامی که با هم در حال رقص تانگوی مازوخيسم بوديم

مغزمو پايين بيار
و کاری کن از درد داد بکشم
و يه بار ديگه لگد بزن به من
و بگو ازت جدا نميشم
زيادی خوب ميدونم
که منو جادوم کردی
پس عزيزم ، اگه بويی احساس کردی
منو ببخش
که قلبم در حال سوختنه

از جاسيگاری سيگارتو بردار
و اسمتو روی شونه م حک کن
کمرمو بشکن
و قسم بخور که مال منی
هنگامی که با هم در حال رقص تانگوی مازوخيسم هستيم


ژوئن 2011

.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر