شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۹۴

دمکراسی عامل افزایش خطر جنگ های داخلی؟



چندی پیش مصاحبه ای خواندم با یک سیاست شناس و محقق غربی به نام پل کولیر. حرف اصلی اش این بود که در کشورهای دیکتاتوری فقیر وقتی نظام دمکراسی روی کار می آید، احتمال بی ثباتی و یا خطر جنگ های داخلی افزایش پیدا می کند. برای نمونه هم به عراق، افغانستان و برخی کشورهای آفریقایی و اروپای شرقی اشاره کرده بود.

فکر می کنم این آقای محقق تا حدودی حقیقت را بیان کرده، ولی فقط بخش کوچکی از آن را. ایشان طوری القا می کند که انگار این دمکراسی ست که در یکسری کشورها باعث هرج و مرج و جنگ های داخلی می شود. در صورتی که اگر کمی بیشتر تعقل به خرج داده بود، متوجه می شد که نه دمکراسی، بلکه حاکمیت درازمدت نظام های دیکتاتوری ست که جامعه را به مرز انفجار می کشاند.

اگر در کشوری چون عراق دمکراسی نیم بند نمی تواند مانع ظهور هرج و مرج و خشونت طلبی شود، دلیل اصلی اش این است که دیکتاتوری حزب بعث دهه ها مشغول سرکوب و نابودی همه نیروهای مخالف بوده است. در کشوری که نیروهای سیاسی گوناگون هیچگاه این شانس را نداشته اند که بتوانند خود را سازماندهی کنند و در بین مردم به جایگاه خود دست یابند، عجیب نیست که پس از سرنگونی نظام دیکتاتوری با هرج و مرج و خلاء قدرت روبرو شویم. بی ثباتی امروزین عراق نتیجه ی حاکمیت درازمدت صدام حسین و اختناق و سرکوب در دوران اوست.

در مورد جنگ های داخلی و قومی نیز همین موضوع صدق می کند. سرکوب اقلیت های قومی در طول دهه ها و نادیده گرفتن خواسته های ابتدایی آنان، عامل اصلی جنگ های قومی ست و نه روی کار آمدن دمکراسی.

نکته مهم دیگر این است که نظام های دیکتاتوری اگر چه در ظاهر از ثبات برخوردار باشند، ولی پایه های شان بسیار سست و شکننده است و در زمانی که شاید هیچ کس تصورش را نکند، فرو می پاشند. نمونه اش ایران در دوران شاه، که کمتر تحلیلگر سیاسی و محققی بود که زمان و سرعت فروپاشی نظام سلطنتی در ایران را پیش بینی کرده باشد. نمونه دیگر فروپاشی پرشتاب و زنجیره ای نظام های سوسیالیستی در اروپای شرقی ست که اکثر تحلیلگران سیاسی را غافلگیر کرد.

واقعیت تلخ این است که حتی پس از سرنگونی اکثر نظام های دیکتاتوری نیز نمی توان اثرات منفی ده ها و صدها سال حاکمیت دیکتاتوری را بر جامعه به سرعت پاک کرد. هم حفظ دیکتاتوری و هم نابودی آن، هزینه دارد. فرق بزرگ و اساسی اش ولی این است که جامعه ای که قدم در راه دمکراسی گذاشته، با امید به آینده ای بهتر هزینه می پردازد و می داند راهی که انتخاب کرده، باعث بهبود چشمگیر وضعیتش خواهد شد. رسیدن به دمکراسی در جوامع عقب مانده و فقیر آسان نیست، ولی پروسه ای اجتناب ناپذیر است که باید طی شود. و جلوی این پروسه را نظریه پردازان و سیاستمدارانی که ثبات (ظاهری) در نظام های دیکتاتوری را به آزادی و عدالت ترجیح می دهند، نمی توانند بگیرند.


اکتبر 2010

 .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر