شنبه، تیر ۲۰، ۱۳۹۴

شیرین عبادی و شهره آغداشلو در یک بستر



چه چیزی زنی مدرن و دنیا دیده مثل شهره آغداشلو را با زنی محافظه کار و عقب مانده مثل شیرین عبادی پیوند میدهد؟ بستر فرهنگی ای که هر دو در آن رشد کرده اند و اولی (احتمالا) نخواسته و دومی (احتمالا) نتوانسته از آن فاصله بگیرد. مذهب بزرگترین مشکل ایرانیان در عدم همراهی با تغییر و تحولات جهانی نیست. ناسیونالیسم و خودبرتربینی ایرانی ست که مانع رشد و پیشرفت ایرانیان شده و جامعه شان را هر روز عقب تر و عقب تر میبرد.

و البته این مشکل در عصر جهانی شدن (گلوبالیزاسیون) فقط گریبانگیر ایرانیان نیست و همه ی جوامعی که از تاریخی "پُرشکوه" برخوردارند، با این معضل دست و پنجه نرم میکنند. خودبرتربینی این فرهنگها که در دوران کشورگشایی ها و حکمرانی شان بر فرهنگهای دیگر شکل گرفته بوده، هزاران سال است که از طرق کتبی و شفاهی از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود. امروز حتی اهالی عقب مانده ترین دهات ایران هم خود را از همه نظر برتر از مردم سایر فرهنگها می دانند و فکر میکنند همگی کوروش و داریوش اند.

خودبرتربینی فرهنگی فقط در عرصه بین المللی این جوامع را با مشکل روبرو نمیکند، بلکه در عرصه داخلی هم باعث عدم ثبات جامعه می شود، چرا که خودبرتربینی فرهنگی منجر به خودبرتربینی فردی هم میشود. بیخود نیست که می بینیم در هر محفل و تشکل ایرانی هر فردی میخواهد "گل سر سبد" باشد و کمتر افرادی در ایران پیدا می شوند که حاضر باشند با دیگران همکاری طولانی مدت کنند. به دلیل منافع شخصی و گروهی با دیگران موقتا کنار می آیند، ولی بعد از مدتی کوتاه به دشمن خونی آنها تبدیل می شوند. این مشکل در همه عرصه های زندگی ایرانی خود را نشان می دهد، از دوستی و زندگی خانوادگی و زناشویی گرفته تا موارد سیاسی داخلی و بین المللی. در عرصه ی سیاست، فرصت طلبی ایرانی هم در مورد "قهرمانان" صدق میکند (مورد گنجی که تا قبل از خروج از کشور از او انواع استفاده ها میکردند، ولی بعد تبدیل به یک مهره سوخته شد)، هم در مورد سیاستمداران (مورد خمینی که همه همکارش شده بودند، ولی بعد از چند ماه همه کاسه کوزه ها را سرش شکستند)، هم در مورد "همراهی" با کشورهای دیگر (مورد روسیه که تا پیش از اینها "امپریالیسم شرقی" محسوب میشد، الان "کشور دوست" به حساب می آید و به محض قدرتمندتر شدن ایران در عرصه ی بین المللی دوباره به مهره سوخته و دشمن درجه یک تبدیل خواهد شد).

دشمن تراشی و ندیدن ضعف ها و اشتباهات خود، یکی دیگر از زوائد خطرناک خودبرتربینی ست: اعراب به فرهنگ والای ایرانی ریدند، آمریکا باعث سقوط رژیم شاه شد، غرب خمینی را سر کار آورد، همسایه م باعث شد غذام بسوزه، ننه ش باعث شد یارو طلاق بگیره، همکارم رید تو کارم، باباش ریده تو تربیت بچه م، و...

دو جمله از خانمها شهره آغداشلو و شیرین عبادی به خوبی نشانگر این طرز تفکر ایرانی ست. شهره آغداشلو: "با شروع به کار و با این لهجه‌ها و موهای سیاه متوجه شدیم که هیچ جایی برای ما در هالیوود وجود ندارد." موی سیاه که هیچ، این همه بازیگر با پوست سیاه در هالیوود وجود دارد که نه تنها مشهور و محبوب اند، بلکه انواع جایزه ها را هم گرفته اند. آخر خانم آغداشلو به غیر از چهره ی زیبا و قامت رعنا در سینمای جهان امروز چه چیزی برای عرضه کردن دارد؟! آخه جان من، برید یه کم فیلم ببینید، با دقت هم ببینید تا متوجه بشید چقدر چرت و پرت میگید. سینمای ترکیه و تونس و ساحل عاج هم، نه تنها فیلمهای بهتری میسازند، بلکه هنرپیشه هاشان هم همه حرفه ای اند و به امثال آغداشلو نقش سیاهی لشکر هم نمیدهند.

شیرین عبادی: "من بارها انقلاب ۱۳۵۷ را “انقلاب مردان عليه زنان” ناميده‌ام زيرا انقلابيون پيروز، به همان دقت و سرعتی که قوانين ضد زن را تصويب کردند، هيچ موضوع ديگری را مورد توجه قرار ندادند." این خانم که خودش تا همین چندی پیش در جمهوری اسلامی وکیل بود و با اسلامی کردن فمینیسم قصد ریدن به حقوق زنان را داشت و برای قصاص تبلیغ میکرد، حالا میخواهد همه گند زدنهای خودش و امثال خودش را گردن مردان ایرانی بیندازد. انگار زنان هیچ نقشی در تداوم فرهنگها ندارند. انگار این زنان نیستند که فرزندان شان را تربیت میکنند. انگار زنان نیستند که در دشمنی با سایر زنان، اگر هم دست مردان را از پُشت نبندند، دست کمی از آنان ندارند.

جالب تر از همه اینجاست که با وجود این اوضاع، ایرانیان خودشان را فروتن ترین و با تواضع ترین مردم جهان هم می دانند. صلوات بر آل داریوش و کوروش!


ژوییه 2013
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر