شنبه، تیر ۲۰، ۱۳۹۴

از کدام تغییرات در نظام جمهوری اسلامی حرف میزنید؟!



بسیار شنیده و می شنویم که در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی تغییرات اساسی ممکن است و در طول عمر نظام تغییرات مثبت بسیاری شکل گرفته. جهت اثبات اشتباه بودنِ این دیدگاه بد نیست نگاهی مختصر به شرایط زندگی اکثریت مردم ایران و تغییراتی که گویا در ایران پدید آمده انداخت:

حقوق زنان

در مورد حجاب سختگیری ها کمتر شده. ولی با این وجود تبلیغات علیه بدحجابی ادامه دارد و "بدحجابان" از خطر دستگیری و مجازات و توهین های وحشیانه در ملا عام در امان نیستند.

افراد یا تشکلهایی که از حقوق زنان دفاع میکنند، دست شان برای فعالیت بازتر شده، ولی بسیاری از فعالین حقوق زنان تحت فشارهای شدید قرار دارند و چهره های شناخته شده مجبور به ترک کشور می شوند.

در زمینه قوانین مربوط به حقوق زنان تغییر قابل توجهی شکل نگرفته و در بسیاری از موارد وضعیت بدتر شده. برای نمونه می توان به جداسازی زن و مرد در اتوبوسها و دانشگاهها و جلوگیری از تحصیل زنان در رشته هایی که تاکنون با محدودیت جنسیتی روبرو نبودند، اشاره کرد (که به دلیل میزان بالای دانشجویان زن در آن رشته ها و با هدف کاهش تعدا دانشجویان زن اعمال شده).

اختیارات زنان در زندگی خانوادگی و اجتماعی نه تنها بیشتر نشده، بلکه در مواردی کمتر هم شده.


حقوق جوانان

در زمینه موسیقی، فیلم، شوهای سرگرم کننده و پوشش و آرایش، جوانان ایرانی ظاهرا از امکانات بیشتری برخوردار شده اند. ولی به دلیل سانسور، حق انتخاب در آنچه می بینند و می شنوند و میخوانند، ندارند.

جدا از دختران و زنان جوان، علیه پسران و مردان جوان ایرانی نیز که پوشش و آرایش "غربی" دارند، تبلیغات کثیف گسترده ای راه افتاده که تاکید بر "مردانگی" حزب اللهی و "غیرت" و "ناموس" پرستی دارد. تعدادی آخوند و طلبه شومن (از جمله آخوند کثیفی که بر خودش "دانشمند" نام نهاده و ویدئوهای سخنرانی هایش در اینترنت قابل دسترس است) علمدار این نوع حملات شده اند.

در زمینه بیکاری، مسکن، اعتیاد و فحشا وضعیت فجیع تر شده و اکثریت جوانان ایرانی تنها راه نجات خود را خروج از کشور به هر قیمتی می داند.


آزادی های سیاسی

در زمینه آزادی های سیاسی نیز ظاهرا تغییرات مثبتی ایجاد شده. ظاهرا تعداد بیشتری از امکان اظهار نظر و انتقاد و فعالیت برخوردار شده اند. عملا فعالین شناخته شده (حتی "خودی"هایی مانند سروش و گنجی) در بهترین حالت مجبور به ترک کشور می شوند. افرادی که "خطر" محسوب می شوند، همچنان در زندانها مورد شکنجه های وحشیانه و تجاوز قرار می گیرند، از اعضای خانواده شان به عنوان گروگان "استفاده" می شود و خطر اعدام آنان را تهدید می کند. در مورد اعدام، جمهوری اسلامی همچنان در بین دویست و خرده ای کشور رکورددار است.

بهترین نمونه برای اثبات اینکه فضای سیاسی ایران فقط در ظاهر بازتر شده، برخورد نظام با تظاهرکنندگان "جنبش سبز" است که بی رحمانه سرکوب شدند. جوانانی که تنها جرمشان طرفداری از کاندیداهایی بود که از صافی شورای نگهبان هم گذشته بودند، به راحتی مورد شلیک گلوله و شکنجه و تجاوز قرار گرفتند.


امنیت اجتماعی

بیکاری، فقر و نبود هیچگونه چشم انداز برای آینده باعث افزایش انواع جرائم و جنایتها شده و کمتر کسی بدون وحشت به کوچه و خیابان می رود. حتی در دست داشتن یک کیف عملی خطرناک محسوب می شود که می تواند باعث نقص عضو یا مرگ فرد شود. افراد و خانواده های پولدار نیز با وجود رعایت نکات امنیتی شدیدا تحت خطرند. دزدی از خانه های دیگران اشکال جدیدی به خود گرفته و توسط باندهای مافیایی اداره می شود که هیچ ابایی از قتل و شکنجه ندارند.

در زمینه امکانات پزشکی نیز با پدیده هایی جدید روبرو هستیم که تا پیش از اینها غیرقابل تصور بود. عدم ارائه خدمات پزشکی به بیمارانی که پول ندارند و سرباز زدن بیمارستانهای دولتی از پذیرش و درمان آنان پدیده ای ست که در کمتر کشوری قابل مشاهده ست.

عدم پرداخت دستمزد کارگران به مدت یک سال و بیشتر نیز پدیده ای ست که ایران را به "کشور عجایب" تبدیل کرده است..


تنش زدایی در روابط خارجی

در دوره هایی (رفسنجانی/ خاتمی) ظاهرا در این زمینه با بهبود اوضاع روبرو بوده ایم. عملا ولی در هیچ دوره ای هیچگونه تغییری در سیاستهای تروریستی و تنش زای نظام در روابط خارجی نظام شکل نگرفته. ظاهرا آقای خاتمی در راستای تنش زدایی خیلی کوشش کرد، ولی عملا با مطرح کردن "گفتگوی تمدنها" نظام جمهوری اسلامی را به عنوان "تمدنی" از نوع دیگر جا زد و به قوانین و سیاستهای وحشیانه آن تحت لوای "تمدن اسلامی- ایرانی" مشروعیت بخشید.

سلطه گری همواره در سیاست خارجی نظام اصل بوده و تکیه بر "اسلام" و "تمدن اسلامی" فقط یک وسیله. بیخود نیست که در طول عمر نظام شاهد کوچکترین بهبود با سایر کشورهای "اسلامی" (همسایه و غیرهمسایه) نیستیم، ولی در عوض کشورهای "کمونیستی" یا "شبه کمونیستی" (که هیچ سنخیتی با اسلام ندارند) مانند چین، کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا تبدیل به دوستان نزدیک جمهوری اسلامی شده اند.


تاثیر انتخابات بر شرایط مردم

تنها تاثیری که نمایش های انتخاباتی نظام بر شرایط عینی مردم ایران داشته و دارد، تزریق انرژی مثبت کاذب، امیدهای واهی و سرخوشی و شادی برای دوره ای کوتاه بوده است. در واقع انتخابات در چهارچوب این نظام زنگ تفریح کوتاهی ست برای فرار از جهنم جان فرسایی که مردم در آن گیر افتاده اند. این زنگ تفریح به آنان انرژی می دهد که چهار سال دیگر هم تحمل کنند – تا انتخاباتی دیگر و زنگ تفریحی دیگر.


ژوییه 2013
 .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر