جمعه، تیر ۱۹، ۱۳۹۴

رقابت، نیرویی بازدارنده



معمولا رقابت را موتور پیشرفت می دانند، چه در ابعاد اجتماعی و چه در ابعاد شخصی. همه پیشرفتهایی که بشر تا به امروز به آن نائل آمده، از سوی اکثر محققین محصول رقابت قلمداد می شود. این ادعا را ولی از نظر علمی نمی توان اثبات کرد. اینکه رقابت به بسیاری از انسانها انگیزه بیشتری برای رشد کردن می دهد، واقعیتی ست که قابل انکار نیست، و برای همین می توان به رقابت به عنوان وسیله ای برای ایجاد و یا افزایش انگیزه نگاه کرد. ولی اینکه این وسیله تا چه اندازه موفق عمل میکند و چه تاثیرات مخربی با خود به همراه دارد، سوالی ست که کمتر به آن پرداخته شده.

از آنجا که رقابت باعث بروز احساسات منفی می شود، من فکر میکنم که در عین حال به عنوان عاملی بازدارنده عمل میکند و بازدهی فرد یا جامعه را کاهش می دهد. احساسات منفی مانع این می شوند که فرد بتواند با حداکثر تمرکز به وظایف خود بپردازد. کاملا مشخص است که اگر دو فرد با توانایی های یکسان وظیفه ای یکسان را به عهده بگیرند، آن کسی موفق تر خواهد بود که از خودِ کاری که به او محول شده لذت می برد، و نه آن کسی که فقط به خاطر اینکه از دیگری بهتر باشد، سعی میکند کارش را به بهترین نحو انجام دهد.

رقابت فقط با احساسات منفی همراه است و برای همین باعث بروز خیلی از بیماری هایی می شود که در محیط کار و یا در زندگی شخصی شکل می گیرند. رقابت حتی احساسات مثبت مثل احساس موفقیت را به احساسات منفی تبدیل می کند. فردی که بعد از موفقیتی شغلی از این خوشحال است که رو دست همکارانش زده، احساس خوشحالیش با بدخواهی توام است. فردی که به خاطر چشم و هم چشمی خانه ای خریده، قادر نیست بعد از خرید خانه به درستی شادی کند، چرا که همزمان به این فکر میکند که چه خرجهایی در انتظارش هستند تا او بتواند در رقابت با دیگران پا به پا حرکت کند.

معجزه خواهد بود اگر ما بتوانیم با این همه احساسات منفی ناشی از رقابت، باز هم در چهارچوب امکانات و توانایی های مان حداکثر بازدهی را داشته باشیم. و من به معجزه اعتقادی ندارم!


مارچ 2013
 .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر