جمعه، تیر ۱۹، ۱۳۹۴

من باور دارم، پس او وجود داره!



جمله ای معروف از فیلسوف فرانسوی رنه دکارت: "من فکر میکنم، پس هستم!"
 
میشه گفت که از نظر دکارت، انسان تنها پدیده ای ست که به هیچ شکل نمیشه وجودش رو انکار کرد، چون که فکر میکنه. عجیبه، وجود ما از طریق قوه تفکرمون قابل اثباته، ولی وجود همه چیزهایی که ما می سازیم و واقعی بودن همه اعمالمون (به غیر از فکر کردن) رو میشه زیر سوال برد. یعنی طبق طرز تفکر دکارت این فرض رو نمیشه به سادگی  رد کرد که ممکنه همه ما خیال میکنیم که قاشق و چنگال و ماشین و تلویزیون وجود داره و همه مون داریم فقط در خیالاتمون هر روز با قاشق و چنگال غذا میخوریم و ماشین سوار میشیم و تلویزیون می بینیم.

از نظر دکارت ما میتونیم وجود همه چیز رو (اشتباها) زیر سوال ببریم، ولی وجود خودمون رو به این دلیل که فکر میکنیم، نمیتونیم زیر سوال ببریم. چون حتی اگه همه چیزهایی که ما فکر میکنیم وجود دارن، وجود نداشته باشن و فقط در خیالات ما باشن، این رو نمیشه انکار کرد که ما داریم فکر میکنیم یا خیالات داریم. و در نتیجه وجود خودمون رو به عنوان کسی که داره همه این فکرها رو میکنه یا کسی که همه این خیالات رو داره، نمیتونیم انکار کنیم.

در واقع دکارت سعی داشت از طریق اثبات وجود خود، به اثبات وجود پدیده های دیگه برسه. ولی این نوع برخورد نسبت به پدیده ها، مشکل اثبات وجود سایر پدیده ها رو حل نمیکنه، چون انسان قادره در ذهن خودش پدیده خلق کنه و به وجودشون اعتقاد داشته باشه. مثلا یکسری فرهنگها و خیلی از آدمها به جن و روح اعتقاد دارند و صد در صد مطمئن اند که آنها را به چشم خود دیده اند یا با آنها ارتباط دارند. یعنی مغز انسان این قابلیت منفی رو داره که نتونه واقعیت رو از خیال تفکیک کنه. نظریه معرفت شناسانه دکارت قادر نبود مرز روشنی بین واقعیات قابل اثبات و تصورات غیر قابل اثبات بکشد. برای همین هم بود که او فکر میکرد موفق شده از طریق نظریه اش وجود خدا را اثبات کند.


توضیح: تیتر این یادداشت اشاره ای ست به سعی دکارت برای اثبات خدا از طریق اثبات خود.


فوریه 2013
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر