سه‌شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۹۴

ایران نه افغانستان و عراق می شود، نه سوریه



این ترس که ایران چه قبل و چه پس از فروپاشی جمهوری اسلامی تبدیل به افغانستان یا عراق و سوریه شود، پایه واقعی ندارد و ناشی از عدم توانایی در درک واقعیات اجتماعی در کشورهای گوناگون است. در این سه کشور تروریست های اسلامی در بین مردم نفوذ زیادی دارند و از دست به زدن به هیچ جنایتی ابایی ندارند. اینها یکی از عوامل اصلی به خاک و خون کشیدن این کشورها بوده اند. در صورتی که اسلامگرایان افراطی در بین مردم ایران ابدا چنین جایگاهی ندارند. در مورد سوریه که حکومت آن یکی از عوامل اصلی دامن زدن به خشونت است، با حکومتی یکپارچه طرفیم که حرف، حرف «بشار اسد» است. در صورتی که در ایران حکومت یکپارچه نیست و در صورت وقوع بحران، از درون بیشتر هم تضعیف خواهد شد و همان حمایت مردمی ناچیز را هم از دست خواهد داد.

ترس از درگیری های قومی در ایران بسیار سیستماتیک از طرف جریاناتی دامن زده می شود که خواهان حفظ نظام اند. اینها چنین نشان می دهند که اگر جمهوری اسلامی سقوط کند، کشور تجزیه خواهد شد و اقوام مختلف ایرانی به جان یکدیگر خواهند افتاد. مسئله اینجاست که بقای جمهوری اسلامی احتمال تجزیه و جنگ های قومی را کمتر نمی کند، بلکه برعکس. جمهوری اسلامی با سیاست های غیرعاقلانه و وحشیانه خود در مقابل اقلیت های قومی ایرانی باعث ایجاد و تشدید نفرت و کینه از فارس ها می شود و اینگونه گرایشات تجزیه طلبانه را تقویت می کند. از آنجا که جمهوری اسلامی از هر نظام و حکومتی که قرار باشد بعدا سر کار بیاید خشن تر و بی رحم تر است، اگر جنگی بر سر تجزیه بخشی از کشور دربگیرد، خشن ترین جنگ ها در دوران خود همین ها به وقوع خواهد پیوست.

بر خلاف تبلیغات رژیم هر چه عمر این نظام طولانی تر شود، احتمال تجزیه بخش هایی از کشور بیشتر می شود. چرا که اقلیت های قومی ایران فقط با سیاست های رژیم در رابطه با «مسائل قومی» مشکل ندارند، بلکه به دنبال آزادی و دمکراسی و رفاه هم هستند. در واقع مسئله قومی بهانه ای می شود برای رهایی از زندان بزرگی به نام ایران. آذربایجانی های ایران کشور آذربایجان همسایه را می بینند. کردها می بینند که با تمام مشکلاتی که در عراق وجود دارد، باز هم وضع کردستان آن بسیار بهتر از کردستان ایران است. همینطور ترکمن ها. و حتی بلوچ ها که شرایط خود را با پاکستان مقایسه می کنند، می بینند که در آنجا هم آزادی بیشتری دارند، هم رفاه بیشتر و هم یک دمکراسی هر چند نیمه بند.

         

نقش جمهوری اسلامی در تجزیه احتمالی ایران


آقای محسن کردی مقاله ای در ایران گلوبال نوشته در رد نظراتی که در مطلب بالا "ایران نه افغانستان و عراق می شود، نه سوریه" مطرح کرده بودم.

جوابی را که در آنجا در بخش کامنت به ایشان داده ام، در اینجا نقل می کنم:

آقای محسن کردی، مقاله شما را با دقت خواندم. در مورد امکان تجزیه و خطر جنگهای داخلی شما فقط «وحشت پراکنی» کرده اید و هیچ دلیلی برای اینکه چگونه ایران می تواند تبدیل به افغانستان یا عراق و سوریه شود، نیاورده اید. در صورتی که من به طور خیلی خلاصه به دو دلیل اشاره کرده بودم، که مهم ترینش نفوذ تروریستهای اسلامی در بین مردم افغانستان، عراق و سوریه بود. جامعه ایران با جامعه افغانستان و عراق فرقهای زیادی دارد که برای نمونه می توان به قدرت گیری طالبان در افغانستان اشاره کرد، که در ایران چنین چیزی غیرممکن بود. و همین آخوندها هم که اسلام بسیار ملایمتری از طالبان ارائه میدهند، نتوانسته اند آنچه را می خواستند و می خواهند در ایران پیاده کنند.

آدم همینطوری که نمی تواند هر کشور و جامعه ای را با کشورها و جوامع دیگر یک کاسه کند. در مورد تجزیه مثلا می توان نگاهی به کشورهای اروپای شرقی انداخت. در کشوری مانند چکسلواکی سابق تجزیه بسیار متمدنانه انجام گرفت. بسیاری از جمهوری های شوروی سابق بدون جنگ و خونریزی به استقلال رسیدند. در مقابل یوگسلاوی سابق را داریم که سالها جنگ و کشتار در آن در جریان بود. و کشورهایی بودند که علیرغم فروپاشی نظام اصلا بحث تجزیه در آنجا در نگرفت. اینها همه جزو کشورهای اروپای شرقی بودند، ولی هر کدام به دلیل شرایط خاص خود سرنوشت متفاوتی پیدا کردند.

نکته دیگری که به عنوان استدلال آورده اید، ولی درست خلاف حرفتان را ثابت می کند، جدایی طلبان در کانادا هستند. نوشته اید: «برای جدایی از دولت مرکزی نیازی نیست که حتما حکومت مرکزی ظالم باشد که بهانه ای بدست جدایی طلبان بدهد. مگر در کانادا حکومتی ظالم بر سر کار است که بخش عظیمی از مردم ایالت کبک خواهان استقلال هستند؟»

در برخی دمکراسی های پیشرفته هم گروهی از مردم خواهان جدایی هستند، مثلا در همان کانادا که  اسم برده اید، و یا در فرانسه و اسپانیا. اتفاقا این موضوعی که شما پیش کشیده اید، دقیقا حرف من را ثابت می کند که دمکراسی و آزادی می تواند جلوی تجزیه را بگیرد. در این کشورها اقلیت هایی که خواهان جدایی هستند، از آنجا که می توانند از طرق مسالمت آمیز و دمکراتیک به خیلی از خواسته هایشان برسند، از آنجا که می توانند حزب خودشان را داشته باشند، رسانه های خودشان را داشته باشند، آزادی بیان داشته باشند، آزادی فعالیت سیاسی داشته باشند، رفاه داشته باشند، حمایت قانون را داشته باشند و غیره، ماندن را به جنگ و خونریزی بخاطر جدایی ترجیح می دهند.


«آ. ائلیار»، یکی از نویسندگان سایت ایران گلوبال در کامنتی زیر مقاله آقای محسن کردی هشدار ایشان در رابطه با خطر سرازیر شدن اسلامیست های خارجی به ایران را تایید کرده و نوشته «محسن کردی گرامی، مسئله ای را که مطرح میکند – سرازیری اسلامیستها از در و دیوار به ایران و ایجاد هرج و مرج- رخدادش امکان پذیر است اگر نتوان جلوش را گرفت. اینان برای زنده نگهداشتن حکومت اسلامی، برای به انحراف بردن جنبشهای ضد تبعیض ملیتها خواهند آمد (…) بر اساس گزارشهایی که در رسانه ها منتشر شده اکنون حکومت، بخشی از این اسلامیستهای افراطی را علیه جنبش ضد تبعیض کردستان سازماندهی کرده است.»

کامنت من در جواب به آ. ائلیار که همانجا منتشر شده:

اسلامیستهای خارجی در دو صورت می توانند وارد ایران شده و در آنجا فعال شوند. اول اینکه در بین مردم مناطقی که می خواهند آنجا بجنگند نفوذ داشته باشند و از حمایت آنان برخوردار باشند. که چنین چیزی در هیچ کجای ایران نیست. در کردستان که نام برده اید، اصولا کردها مانند لرها هیچگاه چندان میانه ای با مذهب نداشته اند و مردمی متعصب از نظر مذهبی نیستند. مورد دوم این است که رژیم جمهوری اسلامی بخواهد از تروریستهای اسلامی کشورهای دیگر برای سرکوب و کشتار مردم ایران کمک بگیرد. چنین چیزی ممکن است، ولی تجربه نشان می دهد که این رژیم در این حد احمق نیست! این هم وحشتی ست که برای جلوگیری از جدی شدن مبارزات در دل مردم می پراکنند و فقط یک تهدید است. حتی خمینی که احمق ترین فرد این نظام بود، حاضر شد جام زهر را سر بکشد، که همین نشان میدهد حکومت ایران عاقل تر از حکامی چون قذافی و صدام است که واقعا باور دارند با هارت و پورت می توان از پس مردم داخل و دنیا برآمد. اینها خود را احمق تر از آنچه هستند نشان می دهند، ولی مثلا در طراحی انتخاباتی که هر چهار سال یک بار به راه می اندازند میتوان دید که از هوش سیاسی هم کمی بهره برده اند. اینها به خوبی می دانند که اگر به خشونت دامن بزنند، اول از همه خود قربانی اش خواهند شد. برای همین هم هست که سالهاست نیروهایی به ظاهر اصلاح طلب را به میدان فرستاده اند که در ظاهر دعوت به آرامش و مدارا و نزدیکی می کنند، ولی در واقع همان سیاستهای اسلامیست های ایرانی را دنبال میکنند.

اگر هم دست به چنین اقدامی (بهره گیری از تروریستهای خارجی) بزنند، فقط برای دوره ای کوتاه خواهد بود و خونین بارتر از کشتار کردها در اوائل انقلاب نخواهد بود. در هر صورت ایران تبدیل به افغانستان یا عراق نخواهد شد، هر چند همانطور که در یادداشتم گفتم از نظر من امکان تجزیه یا جنگهای «قومی» وجود دارد و هر چه عمر این نظام طولانی تر شود، احتمال آن بیشتر می شود و خشونت درگیری های احتمالی شدیدتر می شود.»


مارچ 2014
 .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر