یکشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۴

هادی خرسندی و «معضلی» به نام رقص و پارتی



با اینکه از بیشتر اشعار هادی خرسندی خوشم می آید و در بیشتر زمینه ها نوع نگاهش را می پسندم، با اینکه به نظرم هادی خرسندی آدمی ست نسبتا هوشیار و باز که حاضر به برخورد با افکار خود می باشد و در را به روی هر آنچه جدید است نمی بندد، ولی متاسفانه مثل همه ما در برخی زمینه ها دیدی عقب مانده و حتی ارتجاعی دارد و تحت تاثیر فرهنگ چریکی- اسلامی ست. این نکته به طور نمونه در برخورد او با دیسکو و پارتی و رقص آشکار می شود.

یادم هست که خرسندی حدود پانزده بیست سال پیش در مطلب یا شعری که در نشریه کیهان لندن نوشته بود، سازمان فداییان اکثریت را به باد انتقاد گرفته بود که چرا در جشن سالگرد شکل گیری جنبش چریکی بخشی از برنامه را به رقص و پایکوبی اختصاص داده و از خوانندگان پاپ «مبتذل» دعوت کرده اند. این تفکر اسلامزده که رقص و لباس شب و آرایش را مبتذل می داند و موسیقی را به «موسیقی مبتذل» و «موسیقی معنی دار» تقسیم کرده و اولی را تقبیح می کند، متاسفانه در بین بسیاری از روشنفکران و سیاسیون ایرانی رواج دارد.

در طول همه این سال ها که کارهای خرسندی را دنبال کرده ام، دیده ام که او نتوانسته خود را از شر این نگاه اسلامزده رها کند. او در همه شوهای خود انتقادی هم به موسیقی پاپ مورد پسند اکثریت مردم می کند و ایرانیان را به خاطر دیسکو رفتن و پارتی برگزار کردن و رقصیدن مورد سرزنش قرار می دهد. خرسندی اینها را نشانه ی عدم علاقه ی مردم به سیاست می داند و فکر می کند کسی که به مسائل سیاسی علاقمندی نشان دهد دیگر به دنبال اینجور چیزهای «مبتذل» نیست. در اینجا به این واقعیت نمی پردازم که اگر مردم ایران از همین موسیقی «مبتذل» و رقص و آرایش و شیک پوشی و ماهواره های «لس آنجلسی» طرفداری نمی کردند، هنوز در دوران 1367 به سر می بردیم و امثال خرسندی همه ترور شده بودند.

نوع نگاه هادی خرسندی در این زمینه کاملا متاثر از فرهنگ اسلامی ست که موسیقی و رقص و شادی و زیبایی را حرام می داند. حرفهای او در مورد ترانه هایی مانند «آی انار، انار، بیا به بالینم» خیلی خنده دار و بامزه اند، ولی دلیلی بر زیر سوال بردن این نوع ترانه ها و موسیقی نیستند. هیچ کسی که از چنین ترانه هایی لذت می برد، فکر نمی کند که دارد یک ترانه فلسفی و اجتماعی و سیاسی و عمیق گوش می دهد، بلکه اینها را می پسندد چون می خواهد با آن شادی کند و برقصد و بنوشد. آیا با ترانه ها و موزیک خواننده هایی مثل مهرپویا و داریوش و ابی می توان این کارها را کرد؟ با موسیقی اصیل ایرانی چطور؟ یا نکند باید مانند اجدادمان فقط با ترانه های شاد محلی و بوق سرنا بزن و بکوب کنیم؟

همان مردمی که با ترانه های شهرام شب پره و شهره و سوزان روشن شادی می کنند، از انتقادات طنزآمیز امثال خرسندی از خنده روده بُر می شوند و لذت می برند. ولی دلیل اصلی خنده دار بودن این طنزهای انتقادی برای آنان این است که اصلا آدم بخواهد این نوع ترانه ها را با نگاهی عمیق بررسی کند. من خودم از طرفداران پر و پا قرص هر نوع موزیک «مبتذل» پاپ هستم و از کارهای کامران و هومن هم خیلی خوشم می آید، ولی وقتی این ویدئو طنز را دیدم که آمده عرفانی بودن ترانه ها و موسیقی کامران و هومن را زیر سوال ببرد، از خنده مُردم. چرا؟ چون خود اینکه کسی انتظار داشته باشد با ترانه های کامران و هومن وارد دنیای عرفان شود و به خلسه فرو رود، خنده دار است، نه این واقعیت که کامران و هومن با یک مَن ریش و پشم سبک موزیک مرحوم «لطفی» را دنبال نمی کنند!

همین نوع نگاه و فرهنگ اسلامزده ی «لطفی» هاست که کامران و هومن ها را «ابنه ای» خطاب می کند و شهره ها را «فاحشه» می داند. فقط کافی ست نگاه کنید به این ویدئو که یک خواهر حزب اللهی در یوتیوب گذاشته و فکر کرده با نشان دادن اینکه شهره با طرفداران مذکرش دست می دهد و روبوسی و شوخی می کند، «فاحشه» بودن ایشان را ثابت کرده. عنوان ویدئو هست «مالوندن شهره» و در توضیح آن آمده: «کسی که جلوی دوربین این قدر کثافت کاری میکنه ببینین پشت دوربین چه کار میکنه! تو را به خدا فریب این عوضی رو نخورین!»

  
ژوئن 2014
.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر